هر روز تکراریست...
صبح هم ماجرای ساده ایست,گنجشکها بیخودی شلوغش میکنند..
این جمله یکی از کسانی ایست که امروز با من تماس گرفته و خود را معرفی نمی کند و دلش از همه کس و همه چیز گرفته و اعتقاد دارد خدا و پیامبر و اهل بیت و ادیان دیگر همه آمده اند مردم را سر کار گذاشته اند و این آخوند ها هم می دانند نه آخرتی هست و نه خدایی و نه شب اول قبری و نه .... و کسیه ای دوخته اند که از این حرف ها جیب خودشان را پر کنند و مخالف شدید هر چی آخوند و کشیش و خاخام و ... هست .
ازش می پرسم خب شما که به هیچ چیز اعتقاد ندارید برای چی با من تماس گرفته اید ؟
می گوید : زنگ زدم بگم دست از کارت برداری و بیشتر از این مردم را منحرف نکنید و شما آخوندها باعث شده اید مردم عقل خود را تعطیل کنند و به یک مشت دروغ و داستان های من در آوردی که هزار و چهارصد سال پیش یک آدم فرصت طلب اختراع کرده گوش کنند و شماها مانع رسیدن مردم به علم هستید در حالی که هیچ یک از بزرگان تکنولوژی و دنیای مدرن مثل انیشتن ، هافکینگ ، ولتر ، راسل ، تسلیم نسرین ، فروید ، صادق هدایت و لیستی از این افراد ، خدا را قبول نداشتند و اعتقاد به هیچ دینی نداشتند بعد می گوید " تو اصلا اینها را می شناسی که من اسمشون را بردم و ...
و جمله ای از فروید می گوید :" کسی که فکر می کند با خدا حرف می زند دیوانه است و کسی که فکر می کند خدا با او حرف می زند دیوانه تر " و جمله ای از کارل مارکس " حماقت انسان دین را آفرید و دین حماقت انسان را جاودانه کرد " و جملاتی دیگری از صادق هدایت و راسل و.و...
و چند روز پیش برای ترجمه گواهینامه خود رفته بودم پیش یکی از ایرانیان عزیز یک سئوال داشت و آن اینکه " شما هم مثل خیلی از آخوندها و مذهبی ها فکر می کنید فقط در دنیا ما برحق هستیم و بقیه مشرک و کافر و اهل جهنم و اصلا جز آدمی زاد محسوب نمی شوند پاسخ ایشان را ندادم به دلیل اینکه فرصتی برای پاسخگویی نداشتم ولی هستند کسانی که تردیدها و شبهه ها و شک هایی در هر موردی حتی در رابطه با دین و یا وجود دارند هیچ اشکالی هم ندارد آدمی به تشکیک بالغ می شود اگر انسان از زمانی پا بر زمین نهاد شک نمی کرد به محیط پیرامونش و یا هر چیزی دیگری علمی به وجود نمی آمد و مادر تمام علوم شک است و انسان را اوست که بالغ کرده است .
امّا اینکه گفته می شود خدا وجود دارد یا نه ؟ اینکه مذهب خرافه است ؟ اینگه ادیان انسان را فریب داده ؟ اینکه دین عامل بدختی و عقب افتادگی ایست ؟ اینکه هیچ چیز در این دنیا قابل اثبات نیست ؟ و.....
حرف تازه ای نیست و بشر همواره این سئوالات را از خود پرسیده و می پرسد .
درد من این سئوالات نیست ، درد من از جهل این افراد است ، درد من فروید و راسل و صادق هدایت ها نیست درد من ، بحران هویت این افراد است .
درد من خدا هست و یا نیست ، نیست ، درد من این است کسانی که به هیچ چیز اعتقاد ندارند خودشان چرا هیچ شده اند ؟!!
کسی که عدم را بر بودن ترجیح می دهد بودنش در عدم است و عدم یعنی هیچ یعنی دروغ یعنی نفی وجود خود ، و شگفتا که کسی که وجود خود را نفی می کند چگونه می تواند وجود دیگری را اثبات کند .
نتیجه دیوانه خواندن کسانی که با خدا سخن می گویند توسط فروید چیست ؟ حاصل تفکراتش در دنیای امروزی چیست ؟ نتیجه احمق خواندن انسان در تفکرات مارکس چیست ؟
آیا نه این است که مارکسیزم به تاریخ پیوست ولی هنوز خدا هست و خداپرستان هستند .
آیا نه این است که فروید گوهری چون انسان را موجودی پر از شهوت و امیال حیوانی معرفی کرد و جهان مدرن امروزی آزادی های جنسی خود را مدیون فروید می داند نتیجه اش شد انسانی که می توانست در کنار یکدیگر و با تکیه بر فطرت انسانی خود از زندگی لذت ببرد تبدیل شده به انسانی بی هویت که غایت تفکرش این است که هر وقت و هر کجا اراده کرد خوی حیوانی و شهوانی خود را با جنس مخالفش تخلیه و کنترل کند و می شود جامعه بحران زده و بی هویت و خسته که در این جامعه انسان از همیشه تنها تر است و انسان است چون فیزیک و بدن او می تواند نیاز انسان دیگر را برطرف کند و انسان ابزاری شده است که افسارش در دست شهوت است .
حاصل این همه تکنولوژی و صنعت و علم چیست ؟ آیا این پشرفت ها که در اثر تفکرات برخی از این افراد پایه ریزی شد توانست برای آسایش و آرامش انسان کاری انجام بدهد ؟ آیا جامعه امروز بشری خوشبخت تر از دیروز است ؟ آیا انسانها فاصله هایشان از یکدیگر کم تر شده و باهم صمیمی تر شده اند؟ و هزاران سئوال دیگر .
پاسخ بسیار روشن است و آن چیزی نیست جز ء « نه » ، به تناسب پیشرفت و تکنولوژی هر قدم که جلوتر رفت ، ارزش های انسانی به عقب تر برگشت و فاصله ها بیش از پیش شد و نتنها موجب سعادت و خوشبختی انسان نشد بلکه جامعه ما تبدیل به جامعه ای ماشینی و خشن شده که عواطف انسانی کمترین ارزش را در این جامعه دارد و رقابت بر سر این نیست که چه کسانی می توانند کمک کنند انسان با خوشبختی و سعادت زندگی کند بلکه رقابت در استعمار دیگران و ساخت ابزارهای با تکیه بر این علوم که بتوانند حتی افکار انسانها را نیز کنترل کنند و در ید قدرت خود داشته باشند .
و این چه آزادی ایست و این چه آسایش ایست که حتی اندیشدنت هم کنترل می شود و دستاورد این دنیای مدرن برای بشریت جز هر روز تنهاتر شدن انسان چه چیز دیگریست ؟
اگر گوته می گوید " آنکس که علم و هنر دارد دین ندارد و آنکس که هیچک یک از این دو را ندارد دین دارد " حرف گزافی ایست ، چرا که گوته یا خود را به نادانی زده و یا خود در جهل مرکب بوده است ، شما به صفحات تاریخ نگاه کنید پس از ظهور ادیان الهی بشریت پیشرفت های علمی و هنری بزرگی داشته که متاثر از ادیان الهی بوده ، و هیچ دین الهی ضد علم نبوده بلکه دین همواره انسان را تشویق کرده به آموختن علم و در اصل دین به این علم جهت داده .
شماهایی که دین را قبول ندارید بفرمائید پاسخ دهید حاصل علمی که دین در آن نقش نداشت می شود بمب اتم و از مسیر علمی منحرف می شود و جنایاتی را رقم میزند که در طول تاریخ بی سابقه بوده و حال اگر این علم در مسیر دین قرار می گرفت هیچگاه تبدیل به ابزاری برای سیاستمدارن و قدرتمندان نمی شد ، و برای این جنایات پاسخ این افراد چیست ؟ و چگونه می خواهند توجیه کنند استفاده های ابزاری از علم را ، در حالی که دین آمده انسان را متوجه فطرت خود سازد و چون فطرت انسانی نشات گرفته از فطرت الهی می باشد اگر در مسیر درست و صحیح قرار بگیرد و منحرف نشود همیشه برای هر انسانی جذابیت داشته و مامن هر انسانیست و آرام بخش هر دلی .
کسی که حقیقت دین را درک کند ، هر کسی که بگوید من دیندار هستم کفایت نمی کند چه بسا خیلی ها داعیه دینداری دارند ولی شاید هیچ گاه زلال حقیقت دین را درک نکرده باشند ، اگر کسی به این اقیانوس معرفت دین دست یافت دیگر زندگی برایش تکراری نمی شود بلکه هر لحظه و هر ساعتی که می گذرد زندگی برایش با تمام سختی ها و موانع جذاب خواهد شد و شادی آفرین و هر روز صبح هم برایش چیز تکراری و ساده نیست چرا که فرد دیندار یک روزی را شروع می کند که در آغازش یعنی صبح ، انگیزه و شناخت مضاعفی نسبت به روز قبلش دارد و نتنها تکراری نیست بلکه هیجان انگیز و کنجکاوانه است و این است معجزه و معجون دین حقیقی که به انسان هویت و انگیزه و نشاط و هدف مقدسی را هدیه می کند در حالی که هیچ یک از کسانی که در بالا اسم شان آمد نتوانستند هدف و غایتی برای انسان جزء نیستی و عدم به ارمغان بگذارند و اینجا بود که انسان پیرو آن ایسم ها و ایزم ها تبدیل به یک موجودی شد که ابتداء و انتهای زندگی اش را در این دنیا دید و بالاترین هدفش رسیدن به قدرت و ثروت و شهوت در این دنیا شد در حالی که ازلی نیست و فانی بودنش برایش قطعی ایست و انسانی که به بعد از خودش عدم را می بیند در اصل به دست خود ، خودش را محبوس در زندان خود ساخته ، با آینده تاریک ،کرده است .
متحیر از اینم که چگونه افرادی که غایت آمالاشان با مرگ به فنا و نابودی کشیده می شود برای دیگران نسخه تجویز می کنند در حالی که دین برای انسان هیچ فنائی را متصور نیست و غایت انسان را در کمال انسانی می بیند و این کمال را پایانی نیست و هیچگاه هم نابود نخواهد شد.
و در پاسخ این دوستمان باید بگویم :
هر روز تکراری نیست ....
صبح هم ماجرای ساده ای نیست ,گنجشکها بیخودی شلوغش نمی کنند...
صبح هم ماجرای ساده ایست,گنجشکها بیخودی شلوغش میکنند..
این جمله یکی از کسانی ایست که امروز با من تماس گرفته و خود را معرفی نمی کند و دلش از همه کس و همه چیز گرفته و اعتقاد دارد خدا و پیامبر و اهل بیت و ادیان دیگر همه آمده اند مردم را سر کار گذاشته اند و این آخوند ها هم می دانند نه آخرتی هست و نه خدایی و نه شب اول قبری و نه .... و کسیه ای دوخته اند که از این حرف ها جیب خودشان را پر کنند و مخالف شدید هر چی آخوند و کشیش و خاخام و ... هست .
ازش می پرسم خب شما که به هیچ چیز اعتقاد ندارید برای چی با من تماس گرفته اید ؟
می گوید : زنگ زدم بگم دست از کارت برداری و بیشتر از این مردم را منحرف نکنید و شما آخوندها باعث شده اید مردم عقل خود را تعطیل کنند و به یک مشت دروغ و داستان های من در آوردی که هزار و چهارصد سال پیش یک آدم فرصت طلب اختراع کرده گوش کنند و شماها مانع رسیدن مردم به علم هستید در حالی که هیچ یک از بزرگان تکنولوژی و دنیای مدرن مثل انیشتن ، هافکینگ ، ولتر ، راسل ، تسلیم نسرین ، فروید ، صادق هدایت و لیستی از این افراد ، خدا را قبول نداشتند و اعتقاد به هیچ دینی نداشتند بعد می گوید " تو اصلا اینها را می شناسی که من اسمشون را بردم و ...
و جمله ای از فروید می گوید :" کسی که فکر می کند با خدا حرف می زند دیوانه است و کسی که فکر می کند خدا با او حرف می زند دیوانه تر " و جمله ای از کارل مارکس " حماقت انسان دین را آفرید و دین حماقت انسان را جاودانه کرد " و جملاتی دیگری از صادق هدایت و راسل و.و...
و چند روز پیش برای ترجمه گواهینامه خود رفته بودم پیش یکی از ایرانیان عزیز یک سئوال داشت و آن اینکه " شما هم مثل خیلی از آخوندها و مذهبی ها فکر می کنید فقط در دنیا ما برحق هستیم و بقیه مشرک و کافر و اهل جهنم و اصلا جز آدمی زاد محسوب نمی شوند پاسخ ایشان را ندادم به دلیل اینکه فرصتی برای پاسخگویی نداشتم ولی هستند کسانی که تردیدها و شبهه ها و شک هایی در هر موردی حتی در رابطه با دین و یا وجود دارند هیچ اشکالی هم ندارد آدمی به تشکیک بالغ می شود اگر انسان از زمانی پا بر زمین نهاد شک نمی کرد به محیط پیرامونش و یا هر چیزی دیگری علمی به وجود نمی آمد و مادر تمام علوم شک است و انسان را اوست که بالغ کرده است .
امّا اینکه گفته می شود خدا وجود دارد یا نه ؟ اینکه مذهب خرافه است ؟ اینگه ادیان انسان را فریب داده ؟ اینکه دین عامل بدختی و عقب افتادگی ایست ؟ اینکه هیچ چیز در این دنیا قابل اثبات نیست ؟ و.....
حرف تازه ای نیست و بشر همواره این سئوالات را از خود پرسیده و می پرسد .
درد من این سئوالات نیست ، درد من از جهل این افراد است ، درد من فروید و راسل و صادق هدایت ها نیست درد من ، بحران هویت این افراد است .
درد من خدا هست و یا نیست ، نیست ، درد من این است کسانی که به هیچ چیز اعتقاد ندارند خودشان چرا هیچ شده اند ؟!!
کسی که عدم را بر بودن ترجیح می دهد بودنش در عدم است و عدم یعنی هیچ یعنی دروغ یعنی نفی وجود خود ، و شگفتا که کسی که وجود خود را نفی می کند چگونه می تواند وجود دیگری را اثبات کند .
نتیجه دیوانه خواندن کسانی که با خدا سخن می گویند توسط فروید چیست ؟ حاصل تفکراتش در دنیای امروزی چیست ؟ نتیجه احمق خواندن انسان در تفکرات مارکس چیست ؟
آیا نه این است که مارکسیزم به تاریخ پیوست ولی هنوز خدا هست و خداپرستان هستند .
آیا نه این است که فروید گوهری چون انسان را موجودی پر از شهوت و امیال حیوانی معرفی کرد و جهان مدرن امروزی آزادی های جنسی خود را مدیون فروید می داند نتیجه اش شد انسانی که می توانست در کنار یکدیگر و با تکیه بر فطرت انسانی خود از زندگی لذت ببرد تبدیل شده به انسانی بی هویت که غایت تفکرش این است که هر وقت و هر کجا اراده کرد خوی حیوانی و شهوانی خود را با جنس مخالفش تخلیه و کنترل کند و می شود جامعه بحران زده و بی هویت و خسته که در این جامعه انسان از همیشه تنها تر است و انسان است چون فیزیک و بدن او می تواند نیاز انسان دیگر را برطرف کند و انسان ابزاری شده است که افسارش در دست شهوت است .
حاصل این همه تکنولوژی و صنعت و علم چیست ؟ آیا این پشرفت ها که در اثر تفکرات برخی از این افراد پایه ریزی شد توانست برای آسایش و آرامش انسان کاری انجام بدهد ؟ آیا جامعه امروز بشری خوشبخت تر از دیروز است ؟ آیا انسانها فاصله هایشان از یکدیگر کم تر شده و باهم صمیمی تر شده اند؟ و هزاران سئوال دیگر .
پاسخ بسیار روشن است و آن چیزی نیست جز ء « نه » ، به تناسب پیشرفت و تکنولوژی هر قدم که جلوتر رفت ، ارزش های انسانی به عقب تر برگشت و فاصله ها بیش از پیش شد و نتنها موجب سعادت و خوشبختی انسان نشد بلکه جامعه ما تبدیل به جامعه ای ماشینی و خشن شده که عواطف انسانی کمترین ارزش را در این جامعه دارد و رقابت بر سر این نیست که چه کسانی می توانند کمک کنند انسان با خوشبختی و سعادت زندگی کند بلکه رقابت در استعمار دیگران و ساخت ابزارهای با تکیه بر این علوم که بتوانند حتی افکار انسانها را نیز کنترل کنند و در ید قدرت خود داشته باشند .
و این چه آزادی ایست و این چه آسایش ایست که حتی اندیشدنت هم کنترل می شود و دستاورد این دنیای مدرن برای بشریت جز هر روز تنهاتر شدن انسان چه چیز دیگریست ؟
اگر گوته می گوید " آنکس که علم و هنر دارد دین ندارد و آنکس که هیچک یک از این دو را ندارد دین دارد " حرف گزافی ایست ، چرا که گوته یا خود را به نادانی زده و یا خود در جهل مرکب بوده است ، شما به صفحات تاریخ نگاه کنید پس از ظهور ادیان الهی بشریت پیشرفت های علمی و هنری بزرگی داشته که متاثر از ادیان الهی بوده ، و هیچ دین الهی ضد علم نبوده بلکه دین همواره انسان را تشویق کرده به آموختن علم و در اصل دین به این علم جهت داده .
شماهایی که دین را قبول ندارید بفرمائید پاسخ دهید حاصل علمی که دین در آن نقش نداشت می شود بمب اتم و از مسیر علمی منحرف می شود و جنایاتی را رقم میزند که در طول تاریخ بی سابقه بوده و حال اگر این علم در مسیر دین قرار می گرفت هیچگاه تبدیل به ابزاری برای سیاستمدارن و قدرتمندان نمی شد ، و برای این جنایات پاسخ این افراد چیست ؟ و چگونه می خواهند توجیه کنند استفاده های ابزاری از علم را ، در حالی که دین آمده انسان را متوجه فطرت خود سازد و چون فطرت انسانی نشات گرفته از فطرت الهی می باشد اگر در مسیر درست و صحیح قرار بگیرد و منحرف نشود همیشه برای هر انسانی جذابیت داشته و مامن هر انسانیست و آرام بخش هر دلی .
کسی که حقیقت دین را درک کند ، هر کسی که بگوید من دیندار هستم کفایت نمی کند چه بسا خیلی ها داعیه دینداری دارند ولی شاید هیچ گاه زلال حقیقت دین را درک نکرده باشند ، اگر کسی به این اقیانوس معرفت دین دست یافت دیگر زندگی برایش تکراری نمی شود بلکه هر لحظه و هر ساعتی که می گذرد زندگی برایش با تمام سختی ها و موانع جذاب خواهد شد و شادی آفرین و هر روز صبح هم برایش چیز تکراری و ساده نیست چرا که فرد دیندار یک روزی را شروع می کند که در آغازش یعنی صبح ، انگیزه و شناخت مضاعفی نسبت به روز قبلش دارد و نتنها تکراری نیست بلکه هیجان انگیز و کنجکاوانه است و این است معجزه و معجون دین حقیقی که به انسان هویت و انگیزه و نشاط و هدف مقدسی را هدیه می کند در حالی که هیچ یک از کسانی که در بالا اسم شان آمد نتوانستند هدف و غایتی برای انسان جزء نیستی و عدم به ارمغان بگذارند و اینجا بود که انسان پیرو آن ایسم ها و ایزم ها تبدیل به یک موجودی شد که ابتداء و انتهای زندگی اش را در این دنیا دید و بالاترین هدفش رسیدن به قدرت و ثروت و شهوت در این دنیا شد در حالی که ازلی نیست و فانی بودنش برایش قطعی ایست و انسانی که به بعد از خودش عدم را می بیند در اصل به دست خود ، خودش را محبوس در زندان خود ساخته ، با آینده تاریک ،کرده است .
متحیر از اینم که چگونه افرادی که غایت آمالاشان با مرگ به فنا و نابودی کشیده می شود برای دیگران نسخه تجویز می کنند در حالی که دین برای انسان هیچ فنائی را متصور نیست و غایت انسان را در کمال انسانی می بیند و این کمال را پایانی نیست و هیچگاه هم نابود نخواهد شد.
و در پاسخ این دوستمان باید بگویم :
هر روز تکراری نیست ....
صبح هم ماجرای ساده ای نیست ,گنجشکها بیخودی شلوغش نمی کنند...
۱ نظر:
اینها خودشان را هم قبول ندارند چه برسند به خدا ، خونت رو الکی کثیف نکن حاجی
ارسال یک نظر