حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

زندگی تکراری نیست رفیق !

هر روز تکراریست...
صبح هم ماجرای ساده ایست,گنجشکها بیخودی شلوغش میکنند..


این جمله یکی از کسانی ایست که امروز با من تماس گرفته و خود را معرفی نمی کند و دلش از همه کس و همه چیز گرفته و اعتقاد دارد خدا و پیامبر و اهل بیت و ادیان دیگر همه آمده اند مردم را سر کار گذاشته اند و این آخوند ها هم می دانند نه آخرتی هست و نه خدایی و نه شب اول قبری و نه .... و کسیه ای دوخته اند که از این حرف ها جیب خودشان را پر کنند و مخالف شدید هر چی آخوند و کشیش و خاخام و ... هست .
ازش می پرسم خب شما که به هیچ چیز اعتقاد ندارید برای چی با من تماس گرفته اید ؟
می گوید : زنگ زدم بگم دست از کارت برداری و بیشتر از این مردم را منحرف نکنید و شما آخوندها باعث شده اید مردم عقل خود را تعطیل کنند و به یک مشت دروغ و داستان های من در آوردی که هزار و چهارصد سال پیش یک آدم فرصت طلب اختراع کرده گوش کنند و شماها مانع رسیدن مردم به علم هستید در حالی که هیچ یک از بزرگان تکنولوژی و دنیای مدرن مثل انیشتن ، هافکینگ ، ولتر ، راسل ، تسلیم نسرین ، فروید ، صادق هدایت و لیستی از این افراد ، خدا را قبول نداشتند و اعتقاد به هیچ دینی نداشتند بعد می گوید " تو اصلا اینها را می شناسی که من اسمشون را بردم و ...
و جمله ای از فروید می گوید :" کسی که فکر می کند با خدا حرف می زند دیوانه است و کسی که فکر می کند خدا با او حرف می زند دیوانه تر " و جمله ای از کارل مارکس " حماقت انسان دین را آفرید و دین حماقت انسان را جاودانه کرد " و جملاتی دیگری از صادق هدایت و راسل و.و...
و چند روز پیش برای ترجمه گواهینامه خود رفته بودم پیش یکی از ایرانیان عزیز یک سئوال داشت و آن اینکه " شما هم مثل خیلی از آخوندها و مذهبی ها فکر می کنید فقط در دنیا ما برحق هستیم و بقیه مشرک و کافر و اهل جهنم و اصلا جز آدمی زاد محسوب نمی شوند پاسخ ایشان را ندادم به دلیل اینکه فرصتی برای پاسخگویی نداشتم ولی هستند کسانی که تردیدها و شبهه ها و شک هایی در هر موردی حتی در رابطه با دین و یا وجود دارند هیچ اشکالی هم ندارد آدمی به تشکیک بالغ می شود اگر انسان از زمانی پا بر زمین نهاد شک نمی کرد به محیط پیرامونش و یا هر چیزی دیگری علمی به وجود نمی آمد و مادر تمام علوم شک است و انسان را اوست که بالغ کرده است .


امّا اینکه گفته می شود خدا وجود دارد یا نه ؟ اینکه مذهب خرافه است ؟ اینگه ادیان انسان را فریب داده ؟ اینکه دین عامل بدختی و عقب افتادگی ایست ؟ اینکه هیچ چیز در این دنیا قابل اثبات نیست ؟ و.....
حرف تازه ای نیست و بشر همواره این سئوالات را از خود پرسیده و می پرسد .
درد من این سئوالات نیست ، درد من از جهل این افراد است ، درد من فروید و راسل و صادق هدایت ها نیست درد من ، بحران هویت این افراد است .
درد من خدا هست و یا نیست ، نیست ، درد من این است کسانی که به هیچ چیز اعتقاد ندارند خودشان چرا هیچ شده اند ؟!!
کسی که عدم را بر بودن ترجیح می دهد بودنش در عدم است و عدم یعنی هیچ یعنی دروغ یعنی نفی وجود خود ، و شگفتا که کسی که وجود خود را نفی می کند چگونه می تواند وجود دیگری را اثبات کند .
نتیجه دیوانه خواندن کسانی که با خدا سخن می گویند توسط فروید چیست ؟ حاصل تفکراتش در دنیای امروزی چیست ؟ نتیجه احمق خواندن انسان در تفکرات مارکس چیست ؟
آیا نه این است که مارکسیزم به تاریخ پیوست ولی هنوز خدا هست و خداپرستان هستند .
آیا نه این است که فروید گوهری چون انسان را موجودی پر از شهوت و امیال حیوانی معرفی کرد و جهان مدرن امروزی آزادی های جنسی خود را مدیون فروید می داند نتیجه اش شد انسانی که می توانست در کنار یکدیگر و با تکیه بر فطرت انسانی خود از زندگی لذت ببرد تبدیل شده به انسانی بی هویت که غایت تفکرش این است که هر وقت و هر کجا اراده کرد خوی حیوانی و شهوانی خود را با جنس مخالفش تخلیه و کنترل کند و می شود جامعه بحران زده و بی هویت و خسته که در این جامعه انسان از همیشه تنها تر است و انسان است چون فیزیک و بدن او می تواند نیاز انسان دیگر را برطرف کند و انسان ابزاری شده است که افسارش در دست شهوت است .
حاصل این همه تکنولوژی و صنعت و علم چیست ؟ آیا این پشرفت ها که در اثر تفکرات برخی از این افراد پایه ریزی شد توانست برای آسایش و آرامش انسان کاری انجام بدهد ؟ آیا جامعه امروز بشری خوشبخت تر از دیروز است ؟ آیا انسانها فاصله هایشان از یکدیگر کم تر شده و باهم صمیمی تر شده اند؟ و هزاران سئوال دیگر .
پاسخ بسیار روشن است و آن چیزی نیست جز ء « نه » ، به تناسب پیشرفت و تکنولوژی هر قدم که جلوتر رفت ، ارزش های انسانی به عقب تر برگشت و فاصله ها بیش از پیش شد و نتنها موجب سعادت و خوشبختی انسان نشد بلکه جامعه ما تبدیل به جامعه ای ماشینی و خشن شده که عواطف انسانی کمترین ارزش را در این جامعه دارد و رقابت بر سر این نیست که چه کسانی می توانند کمک کنند انسان با خوشبختی و سعادت زندگی کند بلکه رقابت در استعمار دیگران و ساخت ابزارهای با تکیه بر این علوم که بتوانند حتی افکار انسانها را نیز کنترل کنند و در ید قدرت خود داشته باشند .


و این چه آزادی ایست و این چه آسایش ایست که حتی اندیشدنت هم کنترل می شود و دستاورد این دنیای مدرن برای بشریت جز هر روز تنهاتر شدن انسان چه چیز دیگریست ؟
اگر گوته می گوید " آنکس که علم و هنر دارد دین ندارد و آنکس که هیچک یک از این دو را ندارد دین دارد " حرف گزافی ایست ، چرا که گوته یا خود را به نادانی زده و یا خود در جهل مرکب بوده است ، شما به صفحات تاریخ نگاه کنید پس از ظهور ادیان الهی بشریت پیشرفت های علمی و هنری بزرگی داشته که متاثر از ادیان الهی بوده ، و هیچ دین الهی ضد علم نبوده بلکه دین همواره انسان را تشویق کرده به آموختن علم و در اصل دین به این علم جهت داده .
شماهایی که دین را قبول ندارید بفرمائید پاسخ دهید حاصل علمی که دین در آن نقش نداشت می شود بمب اتم و از مسیر علمی منحرف می شود و جنایاتی را رقم میزند که در طول تاریخ بی سابقه بوده و حال اگر این علم در مسیر دین قرار می گرفت هیچگاه تبدیل به ابزاری برای سیاستمدارن و قدرتمندان نمی شد ، و برای این جنایات پاسخ این افراد چیست ؟ و چگونه می خواهند توجیه کنند استفاده های ابزاری از علم را ، در حالی که دین آمده انسان را متوجه فطرت خود سازد و چون فطرت انسانی نشات گرفته از فطرت الهی می باشد اگر در مسیر درست و صحیح قرار بگیرد و منحرف نشود همیشه برای هر انسانی جذابیت داشته و مامن هر انسانیست و آرام بخش هر دلی .


کسی که حقیقت دین را درک کند ، هر کسی که بگوید من دیندار هستم کفایت نمی کند چه بسا خیلی ها داعیه دینداری دارند ولی شاید هیچ گاه زلال حقیقت دین را درک نکرده باشند ، اگر کسی به این اقیانوس معرفت دین دست یافت دیگر زندگی برایش تکراری نمی شود بلکه هر لحظه و هر ساعتی که می گذرد زندگی برایش با تمام سختی ها و موانع جذاب خواهد شد و شادی آفرین و هر روز صبح هم برایش چیز تکراری و ساده نیست چرا که فرد دیندار یک روزی را شروع می کند که در آغازش یعنی صبح ، انگیزه و شناخت مضاعفی نسبت به روز قبلش دارد و نتنها تکراری نیست بلکه هیجان انگیز و کنجکاوانه است و این است معجزه و معجون دین حقیقی که به انسان هویت و انگیزه و نشاط و هدف مقدسی را هدیه می کند در حالی که هیچ یک از کسانی که در بالا اسم شان آمد نتوانستند هدف و غایتی برای انسان جزء نیستی و عدم به ارمغان بگذارند و اینجا بود که انسان پیرو آن ایسم ها و ایزم ها تبدیل به یک موجودی شد که ابتداء و انتهای زندگی اش را در این دنیا دید و بالاترین هدفش رسیدن به قدرت و ثروت و شهوت در این دنیا شد در حالی که ازلی نیست و فانی بودنش برایش قطعی ایست و انسانی که به بعد از خودش عدم را می بیند در اصل به دست خود ، خودش را محبوس در زندان خود ساخته ، با آینده تاریک ،کرده است .
متحیر از اینم که چگونه افرادی که غایت آمالاشان با مرگ به فنا و نابودی کشیده می شود برای دیگران نسخه تجویز می کنند در حالی که دین برای انسان هیچ فنائی را متصور نیست و غایت انسان را در کمال انسانی می بیند و این کمال را پایانی نیست و هیچگاه هم نابود نخواهد شد.
و در پاسخ این دوستمان باید بگویم :

هر روز تکراری نیست ....
صبح هم ماجرای ساده ای نیست ,گنجشکها بیخودی شلوغش نمی کنند... 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اینها خودشان را هم قبول ندارند چه برسند به خدا ، خونت رو الکی کثیف نکن حاجی