حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

والامقام خرقه پوش


خورشید پنهان و هوا دلگیر و مه آلود
هر که دل به اینجا بست هرگز نیاسود

زمستان سرد و تن عریان درختان
جز یک خاطره نمانده ز این بوستان

نشسته غبار غربت تو پشت این پنجره
به گوش می رسد هق هق این حنجره

ای مامن خاک سرزمین رستم و پوریا
ای خاک پایت به چشمِ ماه خدان توتیا

حرمان عشق توست تنها بهانه ماندن
به انتظارت نشستن و غبار از تنت زدودن

تو شهی ، غلط کردم ،فراتر از شاهی
تو در گیتی روشنتر از خورشید و ماهی

چنان به زلف مشک افشانت مستم
تو گویی فارغ از فانی از روز الستم

در بزم عاشقانت تا کی آه هجران کشیدن
به سویت کو به کو دویدن رویت ندیدن

رسم وفا نسیت آن والا مقام خرقه پوش را
 فراموش کند حال این غلام حلقه به گوش را

شاها ، ملکا ، دانم چه عذر و چه تقصیر دارم
چه باک دارم  وقتی از کرمت نیک اکسیر دارم


شائق ایرانی (مجید رسولی)
زمستان 91 ونکوور

۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

پشنهادی برای کمک به زلزله زدگان ایران

به چند روزیست در وبلاگها و فضای مجازی پر شده از عکس ضریح امام حسین (ع) و نقدهایی که بی رحمانه علیه امام حسین (ع) از سوی عدهّ ای ضد دین همراه با توهین و اهانت و غیره منتشر می شود و آنرا با مردم زلزله زده یا فقیر ایران مقایسه می کنند خیلی ناراحت شدم این صحنه ها را دیدم چرا که تمام پول این ضریح توسط مردم پرداخت شده است و مردم عشقی که به امام حسین (ع) دارند بی نهایت است و نشانه آنرا می توان در بدرقه ضریح توسط مردم شهرها دید که میلیونی برای استقبال و بدرقه آمده اند بنابراین من به عنوان یک ایرانی پیشنهادی به شرح زیر خدمت این دسته از هم وطنان که کاسه داغ تر از آش شده اند ، ارائه می کنم یا صدق گفتارشان را محک بزنیم و بدانیم که چه کسی دلسوز این مردم است 
و آن اینکه :

 جای ضریح امام حسین علیه السلام، به مدرسه سوخته ها برسیم،عوضش پارتی شبانه از اهم واجباته که نباید از وقت فضیلتش بگذره . . . 

بجای نذری برای امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم؛ بجای هیأت محرم، به زلزله زده ها کمک کنیم؛ بجای صرف پول برای ساخت ضریح جدید امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم!

چرا یک کمپین نمیزنید و بگید :


هزینه یک ماه لوازم آرایش تان را ؛ هزینه دو هفته چالوس رفتن و ویلا گرفتن را؛ هزینه کافی شاپ رفتن تان را خرج زلزله زده ها کنید . . .

اصلاً بیایید این دو ماه محرم و صفر را، هزینه شارژ اینترنت تان را خرج زلزله زده ها کنید که ما هم راحت باشیم! شب یلدا خرج نکنید و ولنتاین نگیرید و پارتی برگزار نکنید و خرج زلزله زده ها کنید! پالتو و بوت نخریم و خرج زلزله زده ها کنیم!

باز هم لازم است مثال بزنم که معلوم شود مشکل از وضعیت زلزله زده ها نیست و از شور و شعوری ست که حسین در جان مردم می ریزد و از آن می ترسید؟!!

انگار همه فهمیده اند که هر چه داریم، از محرم و صفر داریم؛ به هر بهانه ای بر محرم مان تیر می زنند...

۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

لزوم باز تعریف حجاب در جامعه مسلمانان کانادا


 ما وقتی صحبت از حجاب می کنیم باید تعریف دقیقی از آن ارائه بدهیم تا بتوانیم حرفی صحیحی در آن زمینه داشته باشیم .
آنچه در قرآن و روایات و کلام اهل بیت (ع) آمده است بحث پوشش زن متعارف با عرف آن جامعه است یعنی جاهایی از بدن زن که از نظر شرع مقدس باید پوشیده باشد به آن تاکید شده است شیخ انصاری آن عالم بزرگ بر این باور است که در بسیاری از موارد اجتماعی شرع دست مجتهد را باز گذاشته است و عرف در فقه شیعه جایگاه ویژه ای دارد و بسیاری از فتواهای مراجع در طول تاریخ متاثر از عرف جامعه بوده است .

در زمینه حجاب نیز عرف جامعه باید حتما لحاظ گردد به طور مثال تا زمانی که ما در کشور کانادا زندگی می کنیم باید برخی از شرایط و عرف جامعه کانادایی که متشکل از فرهنگ ها و ادیان مختلف از سراسر دنیاست در نظر بگیریم و اصولا همین جامعه باز و چند فرهنگی و احترام متقابل فرهنگ ها و گرایش های مختلف به یکدیگر باعث شده کانادا کشوری آزاد و قابل احترام و متمایز از بسیاری از کشورها در نحوه برخورد با فرهنگ ها به الگویی کم نظیر در دنیا بدّل گردد.
لذا ما مسلمانان کشور کانادا باید فرهنگ خودمان را تا آنجایی که می توانیم به ملل و افراد دیگر معرفی کنیم .
یکی از مسائلی که هموراه مورد سئوال واقع می شود مساله حجاب است ، مسلمانان باید در این زمینه یک متد عقیدتی و عملیاتی را در نظر داشته باشند که بتوانند مبانی اعتقادی و عملی حجاب را تبیین کنند تا دیگران پاسخ های خود را از این مساله به خوبی دریافت کنند و با فلسفه حجاب نیز آشنا شوند.

نکته ای که در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم این است که متاسفانه جامعه زنان مسلمان در کانادا فاقد یک پوشش متناسب با عرف کشور کاناداست ، پوششی که هم مطابق موازین اسلامی باشد و هم نوآوری و جذابیت ظاهری حجاب را به رخ بکشد و بنظر می رسد باید مراکز ی جهت طراحی نوعی پوشش اسلامی برای بانوان مسلمان که برگرفته از اعتقادات اسلامی آنها و فرهنگ آنها و عرف جامعه کانادا باشد تاسیس شود و بتواند پاسخگوی نیازهای به روز زنان مسلمان باشد و الگویی مدرن همراه با آمیزه های عرفانی و اسلامی حجاب را به جوامع بشری امروزی معرفی کند .
در این راستا باید از سوی مراکز اسلامی که بیشتر وقت خود را صرف آموزش مسائل اعتقادی و باطن افراد می کنند کمی از وقت و امکانات خود را صرف ظاهر افراد مسلمان کنند و الگویی شیک و مدرن از افراد مسلمان بخصوص بانوان محترم اسلامی ارائه دهند که خلاء چنین رویکردهایی بخصوص در جامعه مسلمان کانادا و شهر ونکوور بیش از پیش مشاهده می شود و باید در این زمینه ها فعالیت های زیادی انجام شود .

مجید رسولی

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

ویدئو : شب پنجم محرم فاطمیه ونکوور 2012

ویدئو : شب پنجم محرم فاطمیه ونکوور 2012


سربازی شبیه به پیامـــــــــــــبر (ص)

آن هنگام که جز اهل بیت امام حسین(علیه‌السلام) کسی باقی نمانده بود، اولین سرباز امام از خاندان او و بزرگترین فرزندشان، حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام)؛ برای دفاع از حریم حسینی، اذن مبارزه خواستند.
در زیارت ناحیه مقدّسه که از لسان امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» آمده: «السّلام علیک یا اوّل قَتیل مِن نَسلِ خیرَ سلیلٍ مِن سُلالَهِ ابراهیم» ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتل‌الطالبین، پس از یاران امام حسین(علیه‌السلام) اوّلین شهید را علی اکبر دانسته است.
نام شریفشان علی و کنیه‌ی مبارکشان ابوالحسن است و به نقل «مقتل الحسین مقدم» در حادثه‌ی کربلا حدود بیست‌وهفت سال داشتند.
درباره تاریخ ولادتشان مشهور است که در یازدهم ماه شعبان سی‌وسه هجری ولادت یافتند. برای امام حسین(علیه‌السلام) به جز ایشان دو پسر دیگر که نام آن دو نیز علی بوده، نقل شده است. علی‌اصغر شش ماهه و علی‌بن‌الحسین حضرت زین‌العابدین(علیهما‌السلام) که به ایشان علی‌اَوسَط هم می‌گفتند.
پس از ظهر عاشورا بود که با شهادت یاران امام، علی‌اکبر با همگان وداع کرد.
در این هنگام اهل حرم و همه‌ی بستگان دورتادور ایشان را گرفتند و می‌گفتند: «اِرحَم غُربَتَنا لا طاقَهَ لَنا علی فراقِک» به غربت ما رحم کن علی جان که ما را بر فراق تو طاقت نیست.
تویی که شبیه‌ترین مردمان به رسول خدا هستی «خَلقاً و خُلقاً» و چون دلمان برای دیدار او پر می‌زد به قد و بالای تو نگاه می‌کردیم.
ولی علی‌اکبر(علیه‌السلام) که تشنه‌ی وصال محبوب است و بی تاب دیدار اجداد طیّبش و امام زمان خود را تحت فشار می‌بیند، سوار بر اسب امام حسین(ع) که «لاحق» و به نقلی «ذوالجناح» نام دارد؛ عازم میدان می‌شود.
در روز عاشورا بعد از این که مردی فریاد برآورد که «ای علی، تو با یزید نسبت خویشاوندی داری، بیا و از حسن جدا شو که در امانی»، فرمود :
«اِنَّ قرابهَ رسول‌الله احقُّ اَن مُرعی»
و چنین شعار آغاز کرد :
« أنا عَليُ بن الحسين بن عَلي نحن بيت الله اَولي يا لنَّبي»
«تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي اضرب بالسيف احامي عن ابي»
« ضَربَ غلامٍ هاشمی قُریشی »
«من علی فرزند حسین فرزند علی هستم، به خدا (کعبه) سوگند ما به پیامبر سزاوارتریم. سوگند به خدا این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم کند. با شمشیر شما را می‌کُشم واز پدرم حمایت می‌کنم.»
بعد از حمله‌ی اوّل که نزد پدر برای تجدید قوا آمدند تشنگی امان از ایشان برده که حسین(علیه‌السلام) زبان علی‌اکبر(علیه‌السلام) را در دهان گرفت مکید و و سپس نگین انگشترش را به او داد و فرمود این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدّت را ملاقات کنی و از دستان او سیراب شوی.
در مقاتل که این حرکت را از امام(علیه‌السلام) می‌خوانیم چه خوب است که درباره‌ی درس نهفته در آن کمی بیندیشیم. چرا که با در نظر گرفتن همه‌ی مصائب وارده بر امام و خانواده‌شان به هر حال در حادثه‌ عاشورا یک نبرد رزمی و جنگی رخ داده؛ و امام اگر بر بالین تک‌تک شهدا آمدند و یا این که زبان در کام علی‌اکبرشان گذاشتند حتماً به منظوری بوده است.
آنچه تحلیل‌گران این رفتار امام با علی‌اکبر، نوشته‌اند حاکی از این است که هر سه رفتار
1. زبان در دهان نهادن امام در کام علی‌اکبر(علیه‌السلام)
2. وعده‌ی سیراب شدن از دست جدّشان
3. دادن انگشتری خود به منظور گذاشتن در دهان علی‌اکبر(علیه‌السلام)
در آن موقعیّت در استحکام بخشیدن و مقاومت فرزندشان، اثر روانی داشته است. چرا که وعده‌ی دیدار جدّش بهترین برخورد در تثبیت موقعیّت ایمانی آن جوان فداکار بود و علاوه بر آن گویای این است که نائل آمدن مقام انسان تا جایی که از دست رسول خدا جام بنوشد؛ بدون رسیدن به فوز شهادت میسّر نیست.
و اگر امام زبان در کام علی‌اکبر می‌نهاد برای این است که از شیره جان مقام ولایت به او بنوشاند تا از آن علم الهی ولی خدا بهرمند شود.
همانطور که در گذشته پیامبر خدا زبان در دهان علی نهاد و به فرموده‌ی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام):
« هزار باب علم بر او گشوده شد که از هر بابی هزار باب دیگر»
بالاخره لحظه‌ی وصال علی‌اکبر(علیه‌السلام) نیز، مانند شهدای دیگر فرا رسید و او که دست پرورده مکتب انسان ساز ولایت بود، از جام وعده شده‍ ی پیامبر نوشید و به شهدای کربلا ملحق شد.
بانگ برآورد که«يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ، هذا جَدّي رَسُولُ الله يَقْرَئُكَ السَّلام وَ يَقُولُ: عَجّلِ الْقُدُومَ اِلَيْناو شَعِقَ شَهقَهَ فارِق الدنیا»
یا ابتا، این جدّمان رسول خداست.بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: به سوی ما شتاب کن.
این جا همه‌ی انبیاء و اولیای سلف منتظر قدوم مبارک شمایند.
سیراب شدم آن چنان که وعده داده بودی و سلامت را به تمام منتظرانت خواهم رسانید.

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

شش ماهه حسین




یا علی اصغر ...

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده 
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار می شود...
سهمت دوباره خنده انظار می شود
ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند
بس کن رباب سربه سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود..
.

۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

داستان یکی از ماموران حمل سر بریده سیدالشهدا (ع)

ابن لهیعه می گوید: من در بیت الحرام مشغول طواف بودم ناگهان مردی را دیدم که می گفت :پروردگارا! مرا ببخش هرچند می دانم از گناهی که مرتکب شده ام نخواهی گذشت
به او

 گفتم: ای بنده خدا از خدا بترس و چنین سخنی مگو که اگر گناهان تو، به شماره دانه های باران و برگ درختان باشد خداوند تو را ببخشید و او آمرزنده مهربان است.
به من گفت : نزدیک بیا تا ماجرای خود را بگویم: نزدیک او رفتم گفت: من یکی از پنجاه نفری بودم که همراه سر حسین(ع) به شام فرستاده شدیم، و ما را عادت چنین بود که چون به منطقه ای فرود می آمدیم ،سر مقدس را در تابوت(صندوقی) می نهادیم و در اطراف آن شراب می نوشیدیم ، یکی از شبها همراهان من شراب نوشیدند و مست شدند ولی من آن شب شراب ننوشیدم،وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت و نیمه شب فرا رسید، نور شدیدی را مشاهده کردم و ناگهان درهای آسمان گشوده شد وحضرت آدم ونوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و پیامبر ما محمد (ص) و جبرئیل امین با گروهی از فرشتگان به زمین آمدند.
جبرئیل نزدیک تابوت آمد و سر مقدس امام را بیرون آورد و در آغوش گرفت و بوسید سپس پیامبران نیز چنین کردند، رسول خدا بر بالین سر بریده گریه کرد و پیامبران به او تسلیت گفتند.
جبرئیل (ع) عرض کرد: ای محمد! خدای تعالی به من امر فرمود که هرچه درباره امتت بفرمایی اطاعت کنم، اگر دستور دهی زمین را برآنها به لرزه درآورم و بلندی های آنان را پست سازم وهمه چیز را به رو در افکنم، چنان که با قوم لوط چنین نمودم.
پیامبر فرمود: (( نه ، ای جبرئیل! زیرا من با ایشان موقف و ایستگاهی به پیشگاه الهی در روز قیامت دارم که آنجا به حسابشان خواهم رسید)).
سپس فرشتگان به سوی ما هجوم آوردند تا ما را بکشند
من فریاد زدم : الأمان یا رسول الله
پیامبر فرمود: برو که خداوند تو را نیامرزد.

یا حسین شهید (ع)

حی علی العزا ، حی علی البکاء

فی ماتم الحسین ، مظلوم کربلا ...



۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

مسلم بن عقیل (ع)

فهمید داستان از چه قرار است...
لبانش از تشنگی ترک خورده بود وزخم های که بر سر صورت داشت سبب شده بود تا عطش توانش را ببرد،

 وقتی که درخواست آب کرد نمی دانست که داستان از چه قرار است. پیاله را نزدیک که آورد از لب ترک خورده اش کاسه پر از خون شد و پیاله را پایین آورد،آن جا بود که فهمید داستان از چه قرار است ، داستان عطش داستان تک تک شان خواهد بود ....وچون فهمید داستان از چه قرار است به هرکس که می رسید التماس میکرد و می گفت: به حسین بگویید نیاید.....
حضرت مسلم بن عقیل(ع)

سلامی به محرم


به محرم كه مي‌رسي، عاشورا را به ياد مي‌آوري و حسين را...
به خود ببال كه عاشق و شيفته‌ حسيني و عشق به حسين خيمه‌ هميشه افراشته در جان توست؛ خيمه اي به وسعت همه‌ هستي، خيمه‌اي به بلنداي همه‌ آسمان‌ها و كهكشان‌ها، با خواني گسترده از عطش كه تشنگي بشريت را پایان خواهد داد. هرگز مباد بي اين عشق زندگي كنيم و بي اين محبت بميريم.
 امشب شب اول محرم است و فردا آغاز نخستین روز از دهه ای است که به شهادت خون خدا ختم می شود...
حسین (ع) اسوه عشق و بندگی

به دنبال كدام سرمشق و نمونه مي‌گردي؟ چه كسي براي تو آرزوي رسيدن است و منتهاي ‌هدف؟
در قاب نگاهت كدام تصوير، شب و روز تكرار مي‌شود و حتي در خواب و رؤيا همواره با توست؟ فكر مي‌كني مثل چه كسي بايد باشي، مثل چه كسي بايد زندگي‌ كني، حرف بزني، حتي‌ كارهاي‌ روزمره‌ات را انجام دهي؟
با همه‌ جستجوهايت به كسي نمي‌رسي كه در هر حال و براي هميشه انگشت اشارت به سويش نشان كني و شك نداشته باشي كه او راه‌شناس است و با او به بيراهه نمي‌روي.

سرمشق‌ها و نمونه‌هاي دور و برت همه تمام شدني‌اند و گذر زمان بهتر و بالاتر از آن‌ها را معرفي مي‌كند.
تو بايد در پي كسي باشي ‌كه هرگز تمام نشود، كهنه نگردد، بلكه تري و تازگي و حقيقي بودنش هر روز، روشن‌تر از ديروز نمايان شود و كربلا بهترين نمونه براي هميشه‌ انسان و همه‌ انسان‌هاست و حسين برترين اسوه و سرمشق.
او خود فرمود: «من براي شما بهترين سرمشق و نمونه‌ام» و مگر نه اين‌كه حسين(ع) آيينه‌‌ تمام‌نماي پيامبر است و پيامبر بالاترين اسوه‌ حسنه؟!

حسين(ع)، همه را به خويش مي‌خواند آن‌گاه كه مي‌فرمايد: «هل من ناصر ينصرني؛ آيا كسي هست ياري و همراهي‌ام كند؟»

بياييد همه‌ ما لبيك‌گوي آن حنجره خون فشان باشيم كه لبيك به حسين، لبيك به قرآن است.
در گذر زمان و در گردش مدام ماه، دوباره به ايستگاه محرم رسيده‌ايم. محرم فصل رويش‌ها و ريزش‌هاست.
فصل صف‌آرايي تمام خوبي‌ها در مقابل همه‌ زشتي‌ها و پليدي‌ها.

باز هم محرم و يك دنيا اشك و عشق و عبرت. باز هم كربلا و سرزميني كه تمام هستي به گردش طواف مي‌كنند و باز هم عاشورا و يك روز به وسعت تمام روزهاي خدا.

به محرم كه مي‌رسي عاشورا را به ياد مي‌آوري و حسين را، عباس را، اكبر را، اصغر را، قاسم را و... زينب را.
به محرم كه مي‌رسي عطش را به ياد مي‌آوري و رشادت را و شجاعت را و حميت را و ولايت‌مداري را و ايثار را و شهادت را و ... اسارت را.

به محرم كه مي‌رسي روزهايت را همسايه‌ شيرمردان ميدان كربلا و شب‌هايت را در كنار خيمه‌هاي ذكر و مناجات و دعا باش تا هميشه كربلايي باشي.

به محرم كه مي‌رسي، سوگوار عزيز فاطمه مي‌شوي و سينه‌زن و زنجيرزن ثارالله و اشك برگونه‌هايت پرپر مي‌شود.
 به خود ببال كه خدا خيرخواه توست، كه صادق آل محمد مي‌فرمايد:
«من اراد الله به الخير فقذف في قلبه حب الحسين وحب زيارته»
«هر كس خدا برايش خير بخواهد محبت حسين و شوق زيارت او را در دلش مي‌گذارد.»

به خود ببال كه عاشق و شيفته‌ حسيني و عشق به حسين خيمه‌ هميشه افراشته در جان توست، خيمه اي به وسعت همه‌ هستي، خيمه‌اي به بلنداي همه‌ آسمان‌ها و كهكشان‌ها، با خواني گسترده از عطش كه تشنگي بشريت را خاتمه خواهد داد. هرگز مباد بي اين عشق زندگي كنيم و بي اين محبت بميريم.

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

بررسی فقهی دفن مسلمانان در قبرستان غیر مسلمانان در شهر ونکوور

بعد از اینکه بنده اطلاعیه ای در خصوص خرید قطعه ای مخصوص برای مسلمانان در قبرستان وست ونکوور در این سایت منتشرکردم و در هفته آینده در چند هفته نامه محلی منتشر می شود ، تعدادی از هم وطنان ایمیل زده اند و گفته اند که دلیل حرف های شما مبنی بر جایز نبودن دفن مسلمانان ایرانی در قبرستان وست ونکوور چیست ؟
لذا با توجه به این مطلب لازم می دانم به عنوان یک طلبه که چند صباحی در حوزه علمیه قم درس خوانده ام به این سئوال ها پاسخ بدهم که هم شرعا و عقلا وظیفه حقیر می باشد.
متن پاسخ من بر مبنای زیر استوار است :

نخست :
 تاریخچه دفن اموات مسلمان در قبرستان های ونکوور

شهر ونکوور یکی از شهرهای زیبای کاناداست که از همان دوران رشد و شکوفایی شاهد افزایش روز افزون مهاجران از اقصی نقاط دنیا بوده است و دراین میان مسلمانان نیز به مرور در این شهر سکنی گزیده اند و ایرانیان و شیعیان دیگر کشورها از جمله افغانی ها ، پاکستانی ها ، عراقی ها ، لبنانی ها و... در این شهر از رشد جمعیتی قابل توجه ای برخوردار بوده و طبیعی ایست بسیاری از آنها در این شهر بنا به دلایل طبیعی و یا حوادث و یا بیماری از دنیا رفته اند و نیاز بوده که قبرستانی مخصوص برای این دسته از مومنینی که از دنیا رفته اند خریداری می شده و سازمان دهی صورت می پذیرفته که برخی از شیعیان کشورهای دیگر غیر از ایرانیان در این زمینه پیش قدم بوده اند و تقریبا مشکلی در این زمینه ندارند..
ولی متاسفانه ایرانیان مسلمان و شیعه که اکثریت آنها در نورت ونکوور و وست ونکوور زندگی می کنند فکری برای این منظور انجام نداده اند و روحانیانی که در سالهای قبل در این شهر بوده اند بنا به دلایل نامعلوم ساخت و یا خریداری مکانی برای تبلیغ دین را مهم تر از قبرستان می دانستند و لذا در اولویت آنها متاسفانه قبرستان مخصوص جایگاهی نداشته .
بسیاری در قبرستان وست ونکوور علی رغم اینکه خودشان وصیت کرده بودند طبق شیوه اسلام دفن شوند ولی بعد از مرگشان وراث اهمیتی برای این امر قائل نبوده اند وفقط غسل و نماز و کفن و سایر مراسم ها اسلامی بوده و قبر که مهمترین و جایگاه ابدی شخص بوده متاسفانه مورد عنایت قرار نگرفته است و عده کثیری از آنها مخلوط با سایر اموات غیر مسلمان دفن گریده اند که از لحاظ شرع اسلام دفن آنها جایز نبوده و طبق برخی از فتوا حتی باید نبش قبر کرد و جسد آنها را به قبرستان مسلمانان انتقال داد.

از طرفی وراث دلایلی دارند مبنی بر اینکه مثلا کسانی که در وست ونکوور و یا نورت ونکوور از دنیا رفته اند بازماندگان دوست دارند میت شان در نزدیک ترین قبرستان دفن شود چرا که هم رفت و آمدشان به آنجا راحت تر باشد و هم اینکه در شانشان باشد و توجیهاتی از این قبیل که چندین مورد از اینها را شخصا در طول این مدت در اینجا از هم وطنان شنیده ام
و یا از طرفی استدلال می کنند اگر دفن اموات در قبرستان وست ونکوور ایراد دارد چرا در گذشته برخی از روحانیون خیلی از اموات را آنجا دفن کرده اند و برایشان نماز و تلقین و... خوانده اند و...

سئوال این است چه باید کرد ؟ گیر کار کجاست ؟
پاسخ :
اینکه ولی و بازماندگان میت حق دارند که جنازه عزیزشان را هر کجا که دوست دارند دفن کنند شکی در آن نیست ولی مساله این است که باید شرایط شرعی آن هم مهیا باشد وقتی میت مسلمان است دفن آن در کنار مردگان دیگر غیر مسلمان جایز نیست بنابراین برای رفع این مشکل پیشنهاد می شود که در هر شهری از شهرهای ونکوور و یا هر منطقه ای قطعه و یا قطعاتی مخصوص برای دفن اموات به صورت کاملا مجزا از سایر قبرهای قبرستان خریداری شود و مخصوص مسلمانان منطقه باشد به طور مثال :
در منطقه وست ونکوور و یا نورت ونکوور که به یکدیگر نزدیک هستند یک یا چند قطعه مخصوص خریداری شود و ردیف بندی شود مثلا قطعات 500 تایی یا 1000 تایی و یا... و هر کسی که از دنیا رفت و مسلمان بود طبق شرع اسلام در این قطعات دفن شوند و همینطور در برنابی و دان تان و ونکوور این سه مشترکا یک قطعاتی را بخرند و همینطور پورت مودی و کوکیتلام و...
در این صورت هم دغدغه بازماندگان رفع خواهد شد و هم اینکه از لحاظ شرعی مشکلی پیش نخواهد آمد که خدای ناکرده چه بسا برخی از اموات شاید الان روحشان به واسطه عدم رعایت وراث در محل دفن در عذاب باشد .

دوّم:
مبانی فقهی منع دفن اموات در قبرستان غیر مسلمانان

مرحوم سید رضی و شهید اول و شهید ثانی و بسیاری از علمای دیگر در این خصوص یا در باب طهارات و یا در باب اموات مفصلا به این موضوع پرداخته اند . از جمله مرحوم سید در عروه می فرماید :
لا یجوز دفن المسلم فی مقبره الکافر کما لا یجوز العکس ایضا نعم اذا اشتبه المسلم و الکافر یجوز دفنها فی مقبره المسلمین و اذا دفن احدهما فی مقبره الآخرین یجوز النبش اما الکافر فلعدم الحرمه له و اما المسلم فلان مقتضی احترامه عدم کونه مع الکفار
اینکه می فرماید جایز نیست مرده مسلمان را در مقبره و یا گورستان و قبرستان کفار دفن کرد و همین طور برعکسش هم صحت دارد یعنی ما نمی توانیم مثلا یک شخصی را که چینی بوده و بی خدا بود بیاریم در قبرستان مسلمانان ونکوور دفنش کنیم حتما باید مسلمانها را دفنم کنیم یا مثلا شیعه بوده آمده اینجا تغییر دین داده و یا اصلا بی دین شده حالا ما نمی توانیم صرف اینکه مرده ایرانی بوده آن را در قبرستان مسلمانان دفنش کنیم تا اینجای کار را همه فهمیدیم امّا سید در ادامه می فرماید " اذا اشتبه المسلم و الکافر یجوز دفنها فی المقبره المسلمین و...
یعنی اینکه اگر شخصی در اینجا و یا هر کجای دیگر از دنیا رفت ما نمی دانیم این شخص مسلمان بوده یا غیر مسلمان ، مثلا در ونکوور تنها زندگی می کرد و کسی هم نداشت حالا ما نمی دانیم این شخص مسلمان است یا غیر مسلمان و تحقیقات مان هم به نتیجه نرسید چه کار باید بکنیم ؟
در اینجا سید می فرمایند : که دفن این شخص در قبرستان مسلمانان اشکالی ندارد و جایز است ، حال سئوال پیش می آید که آیا می شود همین مرده را چون نمی دانیم مسلمان هست یا نه در قبرستان کفار دفنم کنیم ؟
اینجا موضوع شبهه موضوعیه است حالا که ما در مسلمان بودنش یقین نداریم و در کافر بودنش هم یقین نداریم اگر در قبرستان کفار هم دفن شد اشکالی ندارد .

دلیل اینکه نمی شود مرده مسلمان را در قبرستان غیر مسلمانان دفن کرد چیست ؟
جواب اینکه از آنجایی که خداوند در قرآن می فرماید: من دین اسلام را برای شما برگزیدم ( مائده آیه 3 ) یعنی شما مسلمان هستید و حرمت مسلمان در نزد خداوند بالاتر از کفار می باشد لذا مسلمان حرمت و جایگاه خاصی نزد خدا دارد بنابراین وقتی مسلمانی از دنیا می رود به جهت اسلام و مسلمان بودنش قداست و جایگاه رفیعی دارد بنابراین دفن مسلمان در کنار قبور غیر مسلمان توهین و موجبات هتک حرمت او می شود و جایز نیست البته در شرایط اظطرار اشکالی ندارد یعنی مثلا کسی در قطب شمال مرده باشد و امکان انتقال او به بلاد اسلامی نباشد و قبرستان مسلمانان هم آنجا نباشد این جزو اظطرار است و اشکالی ندارد امّا اینکه عده ای به دلیل دور بودن قبرستان مسلمانان و یا وصیت میت و یا دلایل دیگر برای خود اظطرار بتراشند صحت ندارد و رفع تکلیف نمی کند.

بنابراین سید در ادامه فرمود که اگر یکی از مرده ها یعنی اگر مسلمانی اشتباها و یا عمدا در قبرستان غیر مسلمان دفن شد و یا برعکس یک کافری در قبرستان مسلمانان دفن شد جایز است که نبش قبر کنند و جنازه ها را برای دفن به قبرستان طرفین ببرند یعنی مسلمان را به قبرستان مسلمان و کافر را به قبرستان کفار ببرند.

از کلام سید اصل مساله واضح است مسئله همین است که عرض کردم مسلّم است روایت هم داریم مسلمان را در قبرستان غیر مسلمان نمی شود دفن کرد اگر هم دفن کردند باید این را بیاورند بیرون ، مگر اینکه یک جوری باشد که مثلا گندیده باشد و یقین داشته باشند که متعفن شده است و این باعث می شود پیش کفار آبرویشان می رود که آنها یک مساله دیگری است عنوان ثانوی هست و ربطی به بحث ما ندارد و برای همین سید فرمود" یجوز النبش" نگفت " یجب النبش " چونکه اگر یجب را آورده بود باید حتما حتی بی احترامی هم به میت می شد نبش می شد ولی با قید یجوز دیگر همین طوری بی دلیل نمی شود نبش قبر کرد .
بنابراین دفن مسلمانان در قبرستان غیر مسلمانان جایز نیست و فتواهای بسیار زیادی در این زمینه از مراجع مختلف بالاتفاق وجود دارد و اختلافی همین در کلیت موضوع بین مراجع در این باره نیست.

لذا کسانی که می خواهند در این شهر اقدامات بی دلیل خود و بدون پشتوانه فقهی و علمی را به خورد مردم بدهند و یا با انجام اعمال خلاف قرآن و عترت و شرع مقدس خطای فاحشی را که در این رابطه در این شهر رخ داده را توجیه کنند هم در این دنیا و هم درآخرت و در پیشگاه خداوند متعال پاسخگو هستند فرقی هم بین افراد نیست چه من آخوند باشم و یا غیره اگر واقعا مسلمان وشیعه هستیم باید طبق شرع عمل کنیم دل بخواهی که نیست من آخوند به خاطر منفعت خودم و یا یک شخصی به خاطر جایگاه و منافع خود فتوی صادر کند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کند .

بنده شرعا وظیفه خود می دانستم این موضوع را متذکر شوم و امیدورام دوستان و کسانی که تا به امروز به این مسائل توجه نداشتند از این به بعد این گناه نابخشودنی را تکرار نکنند و از درگاه خداوند متعال تقاضای عفو و بخشش کنند که هیچ توجیهی جز شرع مقدس در نزد خداوند منان قابل قبول نیست .
یا حق

اطلاعیه در مورد خرید قبرستان در وست ونکوور

با توجه به اینکه مسلمانان عزیز ایرانی ساکن وست و نورت ونکور فاقد قبرستان وقطعه مخصوص برای دفن امواتشان هستند و شرعا دفن آنان در قبرستان غیر مسلمانجائز نیست از 
کسانیکه تمایل دارند برای خرید یک قطعه مخصوص در قبرستان وست ونکوور برای دفناموات مشارکت کنند به صورت کاملا غیرانتفاعی و خیرخواهانه جهت کسب اطلاع بیشتر و راهنمائی و مشاوره در این خصوص با ما از طریق بخش نظرات و یا تلفن و ایمیل وبلاگ تماس برقرار کنند .

۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

مرگ در ونکوور در پنج سکانس

سکانس اوّل :
جنازه توسط ماشین مخصوص حمل اجساد به گورستان آورده شده است ، بستگان و دوستان و آشنایان متوفی بدون اینکه دغدغه ای داشته باشند در کنار ماشین میت ایستاده اند . خبری از گریه و اشک و آه و زاری به سبک ایران نیست ، و گاه خنده های آزار دهنده از طرف برخی از شرکت کنندگان در مراسم تدفین ، فضاء را بیشتر شبیه به جشن جلوه می دهد تا اینکه مراسم تدفین .
یکی دونفر از پیرمردها و یک مرد مذهبی لباس سیاه برتن کرده اند بقیه با کت و شلوار اتو کشیده و پیراهن سفید و با کروات بسان یک نخست وزیر یک کشور در مراسم های استقبال و بدرقه ایستاده اند و آثاری از اندوه از دست دادن عزیزترین کسانشان در صورتشان نمایان نیست .
باران نم نم می بارد و چترهای عمدتا رنگی و سیاه شاید به تعداد انگشتان دست بر سر حضار در گورستان مانع از برخورد قطرات باران بر آن لباس های اتو کشیده و مارک دار برند های چند هزار دلاری می شود .

سکانس دوّم :
با درخواست من تابوت از ماشین حمل جنازه بیرون آورده می شود و بر دوش شرکت کنندگان قرار داده می شود امّا از دست بر قضا این بار آقایان کت شلوار پوش کروات زده ناگهان زیر تابوت می روند تا دستی بر تابوت رسانده باشند ولی ناگهان یک خانوم بسیار شیک پوش به یکی از کت شلوار پوش های کروات زده می گوید : " مواظب باش کتت کثیف نشود " و جواب می شنود " نه حواسم هست ".
تابوت از ماشین مخصوص تا قبر که حدود پنجاه متر بیشتر نیست ، سه بار زمین گذاشته می شود . وقتی تابوت حرکت می کند یکی از حضار که از دوستان من بود جملات مخصوص تشییع جنازه را بلند می خواند ولی آقایان و خانم های متمدن اهمیتی برای این ذکرها قائل نبودند و شاید هم زیرلب نجوا می کردند الله اعلم.

سکانس سوم :
تابوت رو به قبله گذاشته شده و من می روم دعای آنرا می خوانم و قبل از آنکه جنازه داخل قبر گذاشته شود بار دیگر کفن میت را باز می کنیم تا فرزندان و بستگان برای آخرین بار صورت آن مرحوم را ببینند وقتی کفن را باز کردیم صورت خفته آرام مردیکه برای همیشه شربت مرگ را بر سر کشیده بود نمایان می شود اقوام و آشنایان می بینند ولی شاید چه ارزشی داشته باشد دیدن یک جنازه ، اشکی جاری نمی شود و آهی هم بلند کشیده نمی شود فقط چشم هایی جفت جفت که خیره شده اند و دیگر هیچ.

سکانس چهارم :
تلقین جنازه را می خوانم بعد ماشین حمل خاک (شن ) می آید و خاک می ریزد روی قبر ، ماشین کوچک است اندازه دوتا فرغون خودمون ، چهار بار این عمل تکرار می شود در زیر باران بسیار شدید و ما همچنان منتظریم تا کارگران گورستان قبر را پر کنند تا فاتحه ای سر قبر مرحوم بخوانیم تا مراسم تمام شود در این حین فردی که خود را خیلی مدرن می داند بدون تشکر کردن از دیگران بلند می گوید " آقایان و خانوم ها بعد از مراسم ناهار در رستوران .... در خدمت شما هستیم " و همین .
بالاخره قبر را از خاک پر می کنند و اجازه فاتحه خوانی صادر می شود ولی نصف شرکت کنندگان رفته اند و شاید به تعداد انگشتان دست باقی مانده اند .
مهندس بزرگ و صاحب یکی از بزرگترین فروشگاههای لوازم صوتی و تصویری در ایران برای همیشه رخت خاک را بر سر کشیده تو گویی انگار در دنیا نبوده و سردی خاکی که از قدیم به ما گفته بودند قبل از دفنش هم اثرات خود را گذاشته چرا که مردم گرسنه هستند و مهندس باید خودش گلیمش را با آن همه ثروت تنهایی از آب بیرون بکشد و امید چندانی به این وراث نمی تواند داشته باشد.

سکانس آخر :
اصرار می کنند حاج آقا شما هم باید در رستوران و ناهار این مرحوم شرکت داشته باشید به رسم ادب حضور پیدا می کنم ، به سختی جای پارکی پیدا می کنم وارد رستوران ایرانی می شوم تقریبا همه آمده اند و غذا منو باز است و نه قرآنی خوانده می شود و نه فاتحه ای گفته می شود ناگهان موسیقی آرام بخشی از فضاء را پر می کند یاد فیلم های عشق و عاشقی می افتم همه باهم در حال خنده و شوخی کردن هستند تو گویی مهندس بیچاره اصلا در این دنیا نبوده و هیچ نسبتی با این جماعت ندارد موسیقی عوض می شود کمی ریتمش شادتر می شود غذا را می خورم سریع از آنجا خارج می شوم در بین راه تا رسیدن به خانه به خودم می گویم دیگر این ضرب المثل را که می گویند خاک قبرستان سرد است را قبول نخواهم کرد چرا که بر عکس خاک قبرستان خیلی هم گرم است و این سردی قلب ماست ولی چون جرات گفتنش را نداریم به گردن خاک و قبرستان می اندازیم .



۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

ذبح بزرگ

چقدر زیباست جلوه گری قرآن همراه زینت آرایی کلام اهل بیت سلام الله علیهم و چه بی محتوا ، گمراه کننده ویزید پرور است قرآن منهای اهل بیت پیامبر ... !!! که قرآن خود سفارش فرمود به ... الراسخون فی العلم ... 
وچه سخیف وقبیح است سخن آنکه گفت : حسبنا کتاب الله ... !!!

وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿١٠٧صافات﴾ یعنی چه ؟
فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا علیه السلام چنین شنیدم که آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم علیه السلام امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود ذبح نماید، حضرت ابراهیم علیه السلام در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل علیه السلام را به دست خود ذبح می کرد و دستور ذبح گوسفند بجای ذبح فرزندش به او داده نشده بود، تا به این وسیله احساس پدری را که عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح می کند، داشته باشد و در نتیجه شایستهٔ رفیع ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود. خداوند عزوجل نیز به او وحی فرمودکه: ای ابراهیم! محبوب ترین خلق من، نزد تو کیست! ابراهیم گفت: خدایا! مخلوقی خلق نکرده ای که از حبیبت محمد صل الله

 علیه و آله نزد من محبوب تر باشد. خداوند به او وحی فرمود که: ای ابراهیم آیا او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ او گفت: نه، او را بیشتر دوست دارم. خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟ عرض کرد: فرزند او را. خداوند فرمود: آیا بریده شدن سر فرزند او از روی ظلم، به دست دشمنانش دل تو را بیشتر به درد می آورد یا بریدن سر فرزندت به دست خودت بخاظر اطاعت از فرمان من؟ گفت: بریده شدن سر فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بیشتر به درد می آورد. خداوند فرمود: گروهی که خود را از امت محمد صل الله علیه و آله می دانند، فرزندش حسین را به ظلم وستم به مانند گوسفند ذبح خواهند کرد و با این کار مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. ابراهیم علیه السلام بر این مطلب جزع و فزع نموده، دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد. خداوند عزوجل هم به او چنین وحی فرمود: ای ابراهیم! به خاطر این ناراحتی و جزع و فزعت بر حسین و قتل او، ناراحتی و اندوهت بر اسماعیل را ـ در صورتی که اگر او را ذبح می کردی ـ پذیرفتم، و رفیع ترین درجات ثواب، در صبر بر مصائب را به تو خواهم داد. و این همان مطلبی است که آیه ((و فدیناه بذبح عظیم)) (ذبح بزرگی را جایگزین او کردیم ـ صافات/107 ) بدان اشاره دارد. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

پیشوای دین شعری از آیت الله صافی گلپایگانی بمناسبت شهادت امام جعفرصادق (ع)

شعر آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی به نام "پیشوای دین" به شرح ذیل است.

حضرت صـــادق، امــام راستین /  پیـــشـوا و مقتـدای اهــل دیـن

درّ بحـــر اصــطفـا، شمـس هُدا /  افتــــخار اصــفیــا و اولیــــا

کــرد احیا، شرع جدّش‌مصطفــی /  داد رونــق، رســم و آئیــن ولا

صیت فضلش عرصه‌ی غبرا گرفت /  نهضـــت او سر  بسر دنیا گرفت

مکــتب فقه و فضیلت بــاز کرد /  دعـــوت مردم ز نــو آغاز کرد

ذو المکارم ذوالفضائل ذو الکمال / عدل قـــرآن،  رهنمای بی‌همال

مــدرس او، مشعل تابـــان نور  /  علـم وحیـانی در آن اندر ظهـور

صف‌‌بصف در آن رجال علم ودین / از افاضات جنــابش خوشه‌چیـن

عالمان در مدرسش، چون مفلسان /  بــر در اعیــان و اشراف زمــان

از جهان شد سوی بستان وصــال /  بارگــــاه قرب حیّ ذو الجــلال

مـــتصل گردیـــد با غیب وجود /  گشت فارغ زین قیود و زین حدود

۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

بقیع؛ بهشت خاکی شیعیان

منبع : خبرگزاری مهر 
می‌خواهم از بهشت بگویم، آنجا که وعده‌گاه مومنان است، کمی نزدیکتر از آسمان. بارگاه بقیع ویران شد، این حرم همچون چادر زهرا(س) و خیمه زینب در شراره می‌سوزد.

بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم(ص) و به وسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی؛ امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) قرار دارد.

در فضیلت بقیع احادیث متعددی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. از جمله در حدیثی فرمودند: "از بقیع هفتاد هزار نفر، که صورتشان مانند ماه شب چهارده است، محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت می‌شوند".

در حدیث دیگر آمده است که؛ رسول خدا(ص) در بقیع حضور یافتند و اهل قبور را بدین گونه خطاب می‌کردند: "درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد، شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پی شما خواهیم آمد".

حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(ع) معروف شده است.
مرحوم آیت الله امین عاملی در کتابش پیرامون عقاید وهابیان می‌نویسد: "مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته‌اند و پس از توحید به شرک گراییده‌اند. زیرا آنان در دین بدعت گذاشته‌اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روی آورده‌اند. لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است".

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.

نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال 1220 هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌ تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی مسلمانان تبدیل‌ شد.

دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344 پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قرار دادند و بقیع را به مقبره‌‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند.
بنابر نقل مورخان آن چنان بقیع خراب شد که به تپه‌ای از پاره سنگ و پاره آجر تبدیل شد و از کینه وهابیان به گونه‌ای زیر و رو گشت که به منطقه‌ای زلزله زده شباهت پیدا کرد.

یکی از جهانگردان غربی به نام میستر که به فاصله کوتاهی، ویرانی این حرم بقیع را دیده، خرابی آنجا را این گونه ترسیم می کند: "چون وارد بقیع شدم، آن جا را همانند شهری دیدم، که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانه‌ای تبدیل شده است، زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمی توان دید.

ولی این ویرانی‌ها و خرابی‌ها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی نبود. بلکه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاه‌های زیبا و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان شده است".
وهابیون متعصب در سال 1343هجری قمری به کربلای معلی نیز حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند.

جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند، که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

اعلام عید فطر در رو یکشنبه 19 آگوست 2012 در ونکوور

طبق اعلام افراد موثق و با توجه به ادله شرعی امشب هلال ماه شوال در ونکوور رویت شده است بنابراین فردا یکشنبه در ونکوور عید فطر می باشد و طبق فقه شیعه روزه گرفتن در این روز حرام است و باید مومنین فردا نماز عید را بخوانند و اعمال روز عید را انجام دهند.

برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که یک مرجع خاص هنوز عید را اعلام نکرده است از آنجائیکه مسئله رویت ماه ربطی به امور اجتهادی ندارد و در مقاله ای در همین وبلاگ مفصلا موضوع را بررسی کردیم لذا قول مجتهدین با توجه به اینکه در ونکوور دفتر ندارند و ستاد استهلال وجود ندارد فتوای آنها فاقد موضوعیت است و در این مورد مدخلیت ندارد بنابراین با توجه به اینکه بیش از چندین نفر از افراد موثق و از گروه نجوم شهر ونکوور استعلام نموده اند و هلال ماه شوال رویت شده فردا در این شهر عید فطر می باشد .

ضمنا میزان فطریه در واقع برای استان بریتش کلمبیا 10 دلار برای هر فرد می باشد و اعلام 15 دلار از سوی برخی مراکز منفعت طلبانه می باشد و حجیت شرعی ندارد.

عده ای تماس می گیرند و ادعا دارند که فردا عید فطر نیست جواب من به ایشان این است اولا که عید برای من به شخصه فردا می باشد محرز و مسلم است ثانیا در اکثر شهرهای کانادا تورنتو و مونترال و ... و آمریکا واشینگتن ، لس آنجلس و... فردا را عید اعلام کرده اند در این صورت وقتی در تورنتو عید اعلام شده چون ما با تورنتو هم افق هستیم قطعا در ونکوور فردا عید است ضمن آنکه به جزء آیت الله سیستانی بقیه مراجع فردا را عید اعلام کرده اند و اجماع در این خصوص وجود دارد.
برخی از دوستان ملاک تشخیص را به مرکز الزهراء و الغدیر موکول کرده اند که البته آنان حق دارند هرگونه که خودشان می خواهند اعلام کنند ولی مقاومت کردن در مقابل اکثریت قاطع که هلال ماه را رویت کرده اند و ادلّه قطعی برای ثبوت رویت هلال ماه در ونکوور و کلا در کانادا وجود دارد نشان از نوعی سیاسی کاری کردن و در مقابل اکثریت قرار گرفتن دارند به هرحال این افراد باید در روز قیامت پاسخگوی رفتار خود باشند و هر کسی مسئول رفتار خود می باشد .
از نظر ما فردا روز عید است بنده شخصا اگر کسی به نظر من عمل کرد مسئولیت شرعی آن را به عهده می گیرم و نیازی نیست این همه مردم را سردرگم کنیم آنهم در این دنیای تکنولوژی جای تاسف دارد عدهّ ای هنوز سعی می کنند روی نظر خطای خود پافشاری کنند به هر حال فردا روز عید فطر برابر با 1شنبه 19 آگوست 2012 در ونکوور می باشد فردا هر کسی با علم به عید بودن روزه بگیرد فعل حرامی مرتکب شده است . تصمیم با خود مردم و مومنین می باشد . 

این عید را به همه هم وطنان عزیز و مومنین گرامی تبریک عرض می کنم.

بررسی فقهی استهلال ماه قمری و مشکل تعیین روز اول ماه رمضان و عید فطر در ونکوور


در این پست می خواهیم به مساله مهمی بنام « رویت هلال ماه رمضان و شوال » در کشورهای غیر اسلامی بپردازیم ، این موضوع از این حیث مورد توجه است که بسیاری از مسلمانانی که در کشورهای غیر اسلامی زندگی می کنند در بحث تعیین آغاز روز اوّل ماه رمضان و همچنین روز عید فطر دچار مشکلات فراوانی هستند و گاها اختلافاتی بین مومنین به وجود می آید بخصوص در شهر ونکوور که مسلمانان از تعداد جمعیت قابل توجهی برخوردار هستند .
در این مطلب باتوجه به اینکه مبنای فقهی و اصولی مذهب شیعه متفاوت با مذاهب دیگر اسلامی می باشد لزوما این بررسی صرفا شامل شیعیان ساکن در کشورهای غیر اسلامی بخصوص شهر ونکوور می باشد و برای آگاهی این عزیزان به نگارش در می آید.
از آنجائیکه تشخیص و رویت هلال ماه رمضان و شوال (عید فطر) امری تقلیدی نیست و نمی توان آنرا را از کسی دیگر تقلید کرد و راههای شناخت و تشخیص آن به صراحت در کتب روایی و فقهی ما آمده است و ملاک ما بر اساس ماه های قمری می باشد و دیدن ماه یکی از اصلی ترین ارکان فقه در رابطه با آغاز و پایان ماه های قمری می باشد آنجا که خداوند متعال در قرآن کریم در سوره بقره آیه 189 میفرماید: ويَسألونَکَ عَنِ الاهِلّه قُل هِيَ مَواقيتُ لِلنّاسِ وَالحَجّ وهمچنین حدیث شریف « صوموا لروئيه و افطروا لروئيه » فقها را بر اين داشته تا در موضوع روئيت دقيق شوند. و سفارش اکيد بر استهلال براي ماه مبارک رمضان و شوال نموده اند به گونه‌اي که بعضي فتوا بر وجوب کفايي آن نيز داده اند.
بر اين اساس در مقاله حاضر به موضوع تقويم قمري، استهلال، معيارها و آراء فقها در مورد شروع ماه قمري و همچنين مباني روئيت و روشهاي رويت هلال و مشخصات و وضعيت هلال ماه هاي رمضان و شوال بحث خواهيم کرد.

راههای ثابت شدن اوّل ماه 
(مبحث مورد نظر بر اساس نظر پانزده تن از مراجع، حضرات آيات امام خميني، اراکي، خويي ،گلپايگاني، بهجت، تبريزي، خامنه‌ای، سيستاني، صافي، فاضل، مکارم، اردبيلي، نوري همداني و وحيد خراساني می‌باشد)
رويت با چشم مسلح
س :آيا رويت با چشم مسلح(دوربين يا تلسکوپ)نيز شرعا" حجيت دارد؟
حضرات آيات بهجت، خامنه‌ای، فاضل و نوري: بله
س :اگر عده‌ای که از گفته آنان اطمينان پيدا شود بگويند ماه را ديده‌ایم، اول ماه ثابت می‌شود؟
حضرات آيات خويي،گلپايگاني، بهجت، تبريزي، اردبيلي، خامنه‌ای، صافي، وحيد،سيستاني (اطمينان از يک منشاء عقلايي) و زنجاني(اطمينان نوعي ونه اطمينان شخصي خلاف متعارف) : بله
پيشگويي منجمين:
س:آيا اول ماه با پيشگويي منجمين ثابت می‌شود؟
نه ،ولي اگر انسان از گفته آنان يقين پيدا کند بايد به آن عمل کند.
دو مرد عادل بگويند که در شب ماه را ديده‌ایم ولي اگر صفت ماه را بر خلاف يکديگر بگويند اول ماه ثابت نمی‌شود.
امام خميني(ره): يا شهادتشان خلاف واقع باشد مثل اينکه بگويند داخل دايره ي ماه طرف افق بود اول ماه ثابت نمی‌شود اما اگر در تشخيص بعضي خصوصيات اختلاف داشته باشند ،مثل اينکه يکي بگويد ماه بلند بود وديگري بگويد نبود به گفته آنان اول ماه ثابت می‌شودو با صاف بودن هوا واجتماع مردم براي رويت و حصول خلاف وتکاذب بين آنها به نحوي که احتمال اشتباه در دو شاهد عادل قوي شود،قبول شهادت آن دومحل اشکال است.
آيت الله گلپايگاني و صافي: يا هوا ابري باشد و يا اگر آسمان صاف باشد هيچ کس غير از اين دو نفر نبيند، کفايت نمی‌کند.
آيت الله زنجاني: و به جهتي مثل صاف بودن هوا ومنحصر بودن گواهان به دو نفر اطمينان نوعي به اشتباه آنها نباشد.
آيت الله سيستاني: و همچنين است اگر انسان يقين يا اطمينان به اشتباه آنها داشته باشد يا شهادت آنها مبتلا به معارض يا در حکم معارض باشد مثلا" اگر گروه زيادي از مردم شهر استهلال نمايند، ولي بيش از دو نفر عادل کسي ديگر ادعاي رويت ماه نکند يا آن که گروهي استهلال کنند و دو نفر عادل از ميان آنان ادعاي رويت کنند وديگران ادعا نکنند، حال آنکه دو نفر عادل ديگر در ميان آنها باشند که در دانستن جاي هلال ودر تيز بيني مانند آن دو عادل اول باشند وآسمان صاف باشد ومانع احتمالي از ديدن آن دو نباشد در اين چنين موارد،اول ماه به شهادت دو عادل ثابت نمی‌شود.
آيت الله وحيد: و همچنين اگر قابل تصديق نباشند مثل اينکه آسمان صاف باشد وعده ي استهلال کنندگان زياد نباشند وغير از اين دو،ديگران هر چه دقت کنند نبينند.
اگر از ماه قبل 30 روز گذشته باشد روز بعد به طور يقين اول ماه خواهد بود.
حاکم شرع حکم کند که اول ماه است در اين صورت کسي هم تقليد او را نمی‌کند بايد به حکم او عمل نمايد ولي کس که می‌داند حاکم شرع اشتباه کرده نمی‌تواند به حکم او عمل نمايد
آيت الله خويي : اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمی‌شود ورعايت احتياط ،اولي است.
آيت الله سيستاني:ثابت نمی‌شود مگر اينکه از حکم او يا ثابت شدن ماه نزد او ،اطمينان به ديده شدن ماه حاصل شود.
آيت الله تبريزي: وچنانچه حاکم شرع بگويد دو عادل نزد من به رويت هلال شهادت داده اند نيز کافي است.
نکته: منظور از «حاکم» در اين تعبيرها صرفاً ولي فقيه نيست بلکه مراد مطلق «حاکم» است و در اين جا مراد «حاکم شرعي» ولو حاکم در يک جزء فقهي است بر اين اساس حکم همه مراجع معظم مصداق «حکم حاکم» است.
علاوه بر راه هاي مشهور بعضي از فقها راه هايي را براي روئيت هلال معتبر می‌دانند که فقط به ذکر قائلين اين اقوال اشاره می‌شود:
حضرات آيات خويي، تيريزي، زنجاني و وحيد: اگر ماه پيش از ظهر ديده شود آن روز اول ماه محسوب می‌شود.
استفتاء(از مراجع فعلي): اگر هلال بعد از ظهر ديده شود ولي هنگام غروب خورشيد به دليل ارتفاع کم هلال، قابل رويت نباشد آيا اين رويت قبل از غروب خورشيد، اثبات کننده اول ماه بودن روز بعد خواهد بود يا نه؟
آيت الله صافي ونوري: نه، فرداي آن روز، اول ماه محسوب نمی‌شود.
آيت الله خويي وتبريزي: اگر ماه طوق داشته باشد معلوم می‌شود مال شب سابق بوده.
آيت الله زنجاني: اگر ماه طوق داشته باشد علامت اين است که آن شب،شب دوم ماه است، بنابراين اگر احتمال دهيم که ماه در شب يا روز قبل قابل رويت بوده وبه جهتي مثلا" ابري بودن هوا ديده نشده ودر شب بعد ماه طوق داشته باشد،آن شب، شب دوم به حساب می‌آيد ولي اگر يقين داشته باشيم که در شب وروز قبل چنانچه هوا صاف هم می‌بود امکان رويت ماه نبوده،طوق داشتن ماه در شب بعد،کفايت نمی‌کند.
آيت الله بهجت: ممکن است از چيزهايي که به واسطه آن يقين يا اطمينان به ثبوت اول ماه حاصل می‌شود طوق دار بودن ماه باشد يعني علاوه بر نيم دايره ي هلال که کاملا" نوراني است نيمه ي ديگر آن که تاريک است همراه با هاله‌ای از نور کم ديده شود که چنين حالتي می‌تواند نشانه‌ي اين باشد که روز گذشته روز اول ماه بوده وفردا روز دوم است.
آيت الله وحيد: ثبوت اول ماه به طوق داشتن ماه، محل اشکال است.
      ديده شدن ماه در شب سيزدهم به صورت بدر
آيت الله بهجت: ممکن است از چيزهايي که به واسطه آن يقين يا اطمينان به ثبوت اول ماه حاصل می‌شود اين باشد که اگر به دليل ديده نشدن ماه در شب سي ام ماه گذشته بنابر استصحاب حکم شود که آن روز روزسي ام است اما در شب سيزدهم ماه آينده،ماه به صورت بدر کامل ديده شود که همين علامت می‌تواند نشانه اين باشد که آن شب در واقع شب چهاردهم ماه است و ماه گذشته بيست ونه روز بوده است.
در زمان نبي گرامي اسلام (ص) مسلمانان با هم اختلاف نظر داشتند كه با رجوع به وي (ص) اختلاف آنان بر طرف مي‌گشت. اما پس از آن حضرت (ص) چنين مرجع مورد اتفاقي وجود نداشت، بلكه در مسايل مهم، شخص خليفه در زمان خلفاي راشدين با مشورت ديگران و يا بدون مشورت، حرف آخر را مي‌زد و با گفتار او عملاً اختلاف مرتفع مي‌شد. بنابراين اختلاف در مسايل فقهي موضوع جديدي نيست و به طور طبيعي اين موضوع درباره رويت هلال هم صادق است.
رويت هلال ازموضوعات مهمي است که در فقه اسلامي مورد توجه قرارگرفته و رساله هاي بسياري از سوي فقها و عالمان ديني در اين باره تدوين شده است. می‌دانيم در شريعت اسلام بخشي از وظايف و عبادات فردي و اجتماعي مبتني بر رويت هلال است. چنان که روزه ماه رمضان،مراسم حج، تعيين روز عرفه و عيد قربان، شب قدر و عيد فطر همگي به رويت هلال وابسته است. همين امر سبب شده است تا به دليل اختلاف نظر ميان مذاهب اسلامي و حتي ميان مراجع تقليد در باب رويت هلال، اختلافاتي ميان مسلمانان در مسائلي چون آغاز ماه رمضان و روز عيد فطر و نيز عيد قربان پديد آيد و۵۰ و چند کشور اسلامي، روزه ماه رمضان را با اختلاف آغاز کنند. اين اختلاف گاه چنان بوده است که سروصداهايي نيز برپا کرده و بحث هايي رانيز برانگيخته است.
البته اين امر درتاريخ تمدن اسلامي نيز بي سابقه نيست و شيخ طوسي در کتاب «تهذيب» نقل کرده است که در دوران حکومت اميرمومنان علي(ع) مردم پس از ۲۸روز روزه، هلال ماه شوال را مشاهده کردند و امام(ع) به جارچيان دستور داد به مردم اعلام کنند که ماه رمضان ۲۹روزه است و يک روز روزه قضا بگيرند.
عوامل متعددي موجب اختلاف در باب رويت هلال شده است. در ميان فقهاي شيعه آن چه سبب اختلاف نظر شده آن است که برخي به وحدت افق اعتقاد دارند و می‌گويند چنان چه در يک منطقه از جهان هلال ماه رويت شد، براي تمام مناطق معتبر است و آغاز رمضان به حساب می‌آيد، اما بنا به ديدگاهي که معتقد به اختلاف افق است و مناطق جغرافيايي را برحسب عرض و طول به مناطق متقارب و متباعد يا هم افق يا غير هم افق تقسيم می‌کند، در صورت رويت هلال در يک منطقه‌ای اين رويت تنها براي مناطق هم افق آن معتبر خواهد بود. علاوه بر اين عده‌ای از فقها تنها رويت هلال با چشم غيرمسلح را براي اثبات رويت کافي می‌دانند و رويت هلال با چشم مسلح را معتبر نمی‌شمارند. همين امر نيز يکي از عوامل اختلاف در بحث آغاز رمضان و هلال عيدفطر شده است.
قائلين به اتحاد افق از اطلاقات و عمومات روايات استفاده كرده‌اند كه پيامبر اسلام فرمود:«صوموا لرويته و افطروا الرويته»؛ با ديدن ماه روزه بگيريد و با ديدنش افطار كنيد پس رويت شرط داخل شدن در ماه است و ديدن هلال موضوعيت دارد. اما گروهي كه رويت را براي همه آفاق معتبر مي‌دانند به دعاي وارده در قنوت نماز عيد فطر اشاره كرده‌اند كه آمده است«واسئلك بحق هذااليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا»؛ اين عيد براي همه مسلمين است.
 اين اختلاف ميان علماي عامه هم وجود دارد. حنفي‌ها و مالكي‌ها و حنبلي‌ها قائل به ثبوت رويت هلال براي همه نقاط عالم در صورت رويت در يك نقطه هستند و شافعيه معتقدند اگر راي فقها مختلف باشد رويت هر ناحيه براي همان ناحيه حجت است.
با وجود اتفاق نظر بين فقهاي اسلام در اين که اول ماه با رويت هلال اثبات می‌شود وماه قمري 29 ويا 30 روزه است و نه کمتر و نه بيشتر، اما در فروع وجزئيات مسائل اختلافاتي وحود دارد که به تعدادي از آنها اشاره می‌شود:
1. آيا رويت با چشم مسلح(دوربين وتلسکوپ) در حالي که همان هلال با چشم غير مسلح رويت نمی‌شود اول ماه را ثابت می‌کند؟
جواب: پاسخ حضرات آيات بهجت، خامنه‌اي، فاضل و نوري همداني اين است كه بله و اين در حالي است كه «آيت‌الله العظمي خويي» چشم مجرد را شرط اثبات رويت هلال دانسته و نظر فلكيون و منجمين و نيز رويت با چشم مسلح را معتبر‌ نمي‌دانستند البته «آيت الله العظمي سيستاني» و «آيت الله لطف‌الله صافي» نيز معتقد به اين نظر هستند.
2. اگر کسي هلال را به تنهايي ديد وديگران نتوانستند آن را ببينند ويا نزد حاکم اول ماه ثابت نشد، آيا اول ماه براي خودش ثابت است؟
جواب: همه فقها قائلند که يقين انسان کفايت می‌کند و بايد به يقين خود عمل کند.
3. آيا بايد عملا" رويت هلال صورت بگيرد يا محاسبات نجومي که رويت پذيري يا عدم رويت را درصورت صاف بودن هوا پيش بيني می‌کنند براي اثبات اول ماه کافي است؟
جواب: پاسخ مراجع به اين سئوال تا حد زيادي شبيه يكديگر است، امام خميني (ره) در پاسخ فرموده‌اند: نه ولي اگر انسان از گفته آنها به يقين برسد بايد به آن عمل كند .
حضرات آيات خويي، بهجت، تبريزي، خامنه‌اي، سيستاني و وحيد نيز معتقدند نه، ولي اگر انسان از گفته آنها به يقين يا اطمينان برسد بايد به آن عمل كند.
آيت الله گلپايگاني در اين باره فتوا داده است كه نه، ولي اگر انسان از گفته آنها به يقين يا اطمينان كه در نظر عرف علم محسوب شود برسد بايد به آن عمل كند و همچنين است آيت‌الله زنجاني كه فرموده است، نه ولي اگر انسان از گفته آنها به يقين يا اطمينان براي خود انسان يا نوع مردم برسد بايد به آن عمل كند.
1. اگر در محل سکونت خود نتوانستيم هلال را ببينيم و در جاي ديگري از دنيا شاهداني بر رويت هلال داشتيم آيا با شهادت آنها اول ماه ثابت می‌شود؟
امام خميني (ره): اگر در شهري اول ماه اثبات شود براي مردم شهر ديگر فايده‌اي ندارد مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكي است.
حضرات آيات اراكي، زنجاني و مكارم: اگر در شهري اول ماه اثبات شود براي مردم شهر ديگر فايده‌اي ندارد مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكي است. يا شهري كه ماه در آن ديده شده در شرق آن شهر باشد.
آيت‌الله خامنه‌اي: اگر در شهري اول ماه اثبات شود براي مردم شهر ديگر فايده‌اي ندارد مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكي است يا در شهري كه در شرق آن شهر واقع شده‌اند هلال ديده شود ولي اگر اختلاف در بين شهرها به مقداري باشد كه با فرض رويت هلال در يكي هلال در ديگري قابل رويت نباشد كفايت نمي‌كند.
آيت‌الله گلپايگاني: اگر در شهري اول ماه اثبات شود براي مردم شهر ديگر فايده‌اي ندارد مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكي است يا در شهري كه ديده شده آفتاب زودتر از ظهر خودش غروب كند.
آيت‌الله بهجت: اگر در شهري ماه ديده شد در صورتي براي ساكنين شهر ديگر مفيد است كه يقين يا اطمينان بكنند اگر در آسمان يا زمين مانعي نبود در آنجا هم ديده مي‌شد چه در شرق باشد يا در غرب ولي اگر به اين مطلب يقين نداشته باشند نمي‌توانند به ديدن ماه در شهر ديگر اكتفا كنند.
آيت‌الله سيستاني: اگر در شهر اول ماه ثابت شود، در شهرهاي ديگر كه در افق با او متحدند، اول ماه نيز ثابت مي‌شود و مقصود در اتفاق افق در اينجا آن است كه اگر در شهر اول، ماه ديده شد در شهر دوم اگر مانعي مانند ابر نباشد ديده مي‌شود و اين در موردي محقق مي‌شود كه شهر دوم اگر غرب شهر اول باشد در خط عرض نزديك به آن باشد و اگر در شرق آن است در صورتي ثابت می‌شود كه وحدت افق معلوم باشد هر چند از اين جهت كه زمان ماندن ماه در افق شهر اول بيش از شهر دوم باشد .
 حضرات آيات خوئي، تبريزي و فاضل: اگر در شهر اول ماه ثابت شود در شهرهاي ديگر چه دور باشند چه نزديك چه در افق متحد باشند يا نه، نيز ثابت مي‌شود در صورتي كه در شب، مشترك باشند ولو به اينكه اول شب يكي آخر شب ديگري باشد.
آيت الله وحيد: شهرهايي كه بيشتر طول شب با هم مشترك باشند هم افق هستند
آيت الله نوري: همين قدر كه در شب بودن آن شب( مثل مكه و كراچي يا لندن و كابل، نه مثل تهران و واشنگتن ) اشتراك داشته باشند ثابت مي‌شود.
(آيت الله سيد سعيد حکيم: وجود هلال در شهري موجب دخول ماه جديد در آن شهر ودر تمامي شهرهي غربي مطلقا"،بلکه در شهرهاي شرقي اگر شهري که در آن هلال ظاهر شد از شهرهاي عالم قديم،يعني از قاره هاي آسيا واروپا وآفريقا(به غير دو قاره ي آمريکا)باشد وظهور هلال در دو قاره آمريکا موجب ثبوت ماه جديد در شهرهاي عالم قديم نمی‌شود،ولي وجود هلال در بعضي شهرهاي آن دو قاره در دخول ماه در بقيه شهرهاي آن دو قاره کفايت می‌کند.)
2. اگر هلال با دوربينهاي دو چشمي قوي يا تلسکوپ رويت نشود،آيا می‌توان سخن مدعيان رويت با چشم غير مسلح را پذيرفت؟ همچنين در برخي از ماهها متخصصين رويت هلال بالاتفاق بر اين عقيده هستند که هلال ماه اصلا" قابل رويت نيست ودر عين حال عده‌ای به رويت هلال شهادت می‌دهند آيا شهادت آنها قابل قبول است؟
آيت الله بهجت: 1و2ـ علم به خطاي شهود ،مانع از قبول است نه ظن به آن.
آيت الله تبريزي: 1ـ چنانچه با چشم مسلح فحص از وجود هلال نموده وهلال را در نقطه ي خاص نبينند و با اين حال اشخاصي ادعا کنند که هلال را با چشم متعارف ديده اند،با اتحاد زمان ونقطه ي رويت،شهادت اشخاص مزبور به رويت هلال ،محل اشکال است.
آيت الله خامنه‌اي: 1و2ـ در دو فرض مذکور،قبول شهادت شهود بر رويت هلال ،مورد ترديد واشکال است.
آيت الله زنجاني: 1ـ شهادت شهودي که اطمينان نوعي به اشتباه آن باشد اعتبار ندارد همچون مورد سوال
2ـ شهادت شهود با اطمينان نوعي به اشتباه بودن آن اعتبار ندارد.
آيت الله سيستاني: 1و2ـ در فرضي که موجب اطمينان به اشتباه آنها باشد شهادت آنها کافي نيست.
آيت الله صافي: 1و2ـ اگر از قول مدعيان رويت اطمينان حاصل شود کافي است.
آيت الله فاضل: 1ـ دليلي بر کذب مدعيان در فرض سوال وجود ندارد و حجيت قول آنها به دليل مذکور مختل نمی‌شود مگر اين که اطمينان بر خلاف حاصل شود.
2ـ اگر شهود عادل باشند قول آنها حجت است واظهار نظر اهل فن قول آنها را از حجيت ساقط نمی‌کند.
آيت الله مکارم: 1ـ پذيرفتن آن بسيار مشکل است مشروط بر اين که استفاده کننده از دوربين وتلسکوپ،محل ماه را بداند وسوال مربوط به يک مکان يا مکانهاي مشابه باشد.
2ـ در صورتي که شياعي حاصل نشود در فرض سوال اعتماد به قول مدعيان مشکل است.
آيت الله نوري: 1و2ـ درمقام تعارض، هر يک از طرفين که موجب اطمينان بيشتر است مقدم است.
آيت الله وحيد(در پاسخي شفاهي):2ـ شهادت شهود محل تامل است با آن که عدالت آنها محرز است ولي نمی‌توان اصالت عدم الاشتباه را جاري کرد.
در موارد ذکر شده که اغلب موارد اختلاف نظر فقهي در زمينه رويت هلال را در بر می‌گيرد، فقها با برداشتهاي خود از روايات گوناگون رسيده دربحث رويت هلال و با استدلالهايي که بر اساس آن روايات می‌آورند به نظرات مختلفي می‌رسند که هر مسلمان با توجه به مذهب خود و با مراجعه به فقيهي که قول و نظر او را براي خود معتبر و لازم الاطاعه می‌داند تکليف شرعي و الهي خود را شناخته و بر طبق آن عمل می‌نمايد.
چند استفقتاء از آیت الله وحید خراسانی :
س: همانطور که‏ مي‏دانيد، وضعيت هلال‏در آخر يا اول‏ماه به‏يکي از حالت‏هاي‏زير است:
1ـ غروب هلال قبل از غروب خورشيد باشد.
2ـ غروب هلال مقارن با غروب خورشيد باشد.
3ـ غروب هلال بعد از غروب خورشيد باشد.
اميدواريم بيان فرمائيد که کداميک از حالات سه گانه فوق را مي‏توان به وسيله برنامه‏هاي محاسبه کننده الکترونيکي دقيق براي دورترين نقاط عالم محاسبه کرد؟ آيا استفاده از اين محاسبات براي تعيين اول ماه قبل از حلول آن امکان دارد يا اينکه حتما" بايد ماه با چشم رؤيت شود؟
ج: معيارِ اول ماه، هلالي است که بعد از غروب خورشيد غروب کند و رؤيت آن، قبل از غروب ممکن باشد، و محاسبات علمي اگر موجب يقين براي مکلف نشود، اعتبار ندارد.
س: آيا رؤيت تصوير هلال ماه با استفاده از دوربين CCD و انعکاس نور و بازخواني اطلاعات ضبط شده توسط رايانه، براي اثبات اول ماه کفايت مي‏کند؟
ج: رؤيت با وسيله، فرقي با رؤيت به طريق عادي ندارد و معتبر است. ملاک آن است که عنوان رؤيت محفوظ باشد. پس رؤيت با چشم و با عينک و با تلسکوپ محکوم به حکم واحدند. اما در مورد انعکاس به رايانه که در آن صدق عنوان رؤيت معلوم نيست محل اشکال است.
س: اگر هلال ماه شوال در يک شهر ديده نشود، ولي تلويزيون و راديو از حلول آن خبر دهند، آيا کافي است يا تحقيق بيشتري واجب است؟
ج: اگر مفيد اطمينان به ثبوت هلال گردد يا صدور حکم به هلال از طرف ولي فقيه باشد، کافي است و نيازي به تحقيق نيست.
س: اگر تعيين اول ماه رمضان و عيد سعيد فطر به علت عدم امکان رؤيت هلال اول ماه به سبب وجود ابر در آسمان يا اسباب ديگر، ممکن نباشد و سي روز ماه شعبان يا ماه رمضان کامل نشده باشد، آيا براي ما که در ژاپن زندگي مي‏کنيم، جايز است که به افق ايران عمل کرده و يا به تقويم اعتماد کنيم؟ وظيفه ما چيست؟
ج: اگر اول ماه از طريق رؤيت هلال حتي در افق شهرهاي مجاوري که يک افق دارند، و يا از طريق شهادت دو فرد عادل و يا از طريق حکم حاکم ثابت نشود، بايد احتياط کرد تا اول ماه ثابت شود، و رؤيت هلال در ايران که در غرب ژاپن واقع است، براي کساني که مقيم ژاپن هستند، اعتبار ندارد.
س: آيا اتحاد افق در رؤيت هلال شرط است يا خير؟
ج: رؤيت هلال در شهرهائي که در افق متحد و يا نزديک به هم هستند و يا در شهرهائي که در شرق واقع شده‏اند، کافي است.
س: مقصود از اتحاد افق چيست؟
ج:منظور از آن، شهرهائي است که در طول خط واحدي واقع شده‏اند. بنابراين اگر دو شهر در يک خط طولي باشند (مراد از طول، طول در اصطلاح علم هيئت است)، گفته مي‏شود که آنها در افق متحد هستند.
س: اگر روز بيست و نهم ماه در تهران و خراسان عيد باشد، آيا براي افرادي هم که در شهري مانند بوشهر مقيم هستند، جايز است افطار کنند؟ با توجه به اينکه افق تهران و خراسان با افق بوشهر يکي نيست.
ج: به طور کلّي اگر اختلاف بين افق دو شهر به مقداري باشد که با فرض رؤيت هلال در يکي، هلال در ديگري قابل رؤيت نباشد، رؤيت آن در شهرهاي غربي براي مردم شهرهاي شرقي که خورشيد در آنها قبل از شهرهاي غربي غروب مي‏کند، کافي نيست، بر خلاف عکس آن.
س: اگر بين علماي يک شهر راجع به ثبوت هلال يا عدم آن اختلاف رخ دهد و عدالت آنها هم نزد مکلّف ثابت بوده و به دقت همه آنها در استدلال خود مطمئن باشد، وظيفه واجب مکلّف چيست؟
ج: اگر اختلاف دو بينه به صورت نفي و اثبات باشد، يعني يکي مدعي ثبوت هلال و ديگري مدعي عدم ثبوت آن باشد، اين اختلاف موجب تعارض دو بينه و تساقط هر دو است، و وظيفه مکلّف اين است که هر دو نظر را کنار گذاشته و درباره افطار کردن يا روزه گرفتن به آنچه که مقتضاي اصل است، عمل نمايد. ولي اگر بين ثبوت هلال و عدم علم به ثبوت آن اختلاف داشته باشند، به اين صورت که بعضي از آنها مدعي رؤيت هلال باشند و بعضي ديگر مدعي عدم مشاهده آن، قول کساني که مدعي رؤيت هلال هستند، در صورت عادل بودن، حجت شرعي براي مکلّف است و بايد از آن متابعت کند، و همچنين اگر حاکم شرعي حکم به ثبوت هلال نمايد، حکم وي حجت شرعي براي همه مکلفين است و بايد از آن پيروي کنند.
س: اگر شخصي هلال ماه را ببيند و بداند که رؤيت هلال براي حاکم شرع شهر او به هر علتي ممکن نيست، آيا او مکلّف است که رؤيت هلال را به حاکم اطلاع دهد؟
ج: اعلام بر او واجب نيست مگر آنکه ترک آن مفسده داشته باشد.
س: همانگونه که مي‏دانيد اکثر فقهاي بزرگوار پنج راه براي ثبوت اول ماه شوال در رساله‏هاي عمليه خود بيان کرده‏اند که ثبوت نزد حاکم شرع در ضمن آنها نيست، بنابراين چگونه بيشتر مؤمنين به مجرد ثبوت اول ماه شوال نزد مراجع، روزه خود را افطار مي‏کنند؟ شخصي که از اين راه اطمينان به ثبوت هلال پيدا نمي‏کند، چه تکليفي دارد؟
ج: تا حاکم حکم به رؤيت هلال نکرده، مجرد ثبوت هلال نزد او، براي تبعيت ديگران از وي کافي نيست، مگر آنکه اطمينان به ثبوت هلال حاصل نمايند.
س: اگر ولي امر مسلمين حکم نمايد که فردا عيد است و راديو و تلويزيون اعلام کنند که هلال در چند شهر ديده شده است، آيا عيد براي تمامي نواحي کشور ثابت مي‏شود يا فقط براي شهرهايي که ماه در آنها ديده شده و شهرهاي هم افق با آنها، ثابت مي‏گردد؟
ج: اگر حکم حاکم شامل همه کشور باشد، حکم او شرعا" براي همه شهرها معتبر است.
س: آيا کوچکي هلال و باريک بودن و اتصاف آن به خصوصيات هلال شب اول، دليل بر اين محسوب مي‏شود که شب قبل شب اول ماه نبوده، بلکه شب سي‏ام ماه قبلي بوده است؟ اگر عيد براي شخصي ثابت شود و از اين راه يقين پيدا کند که روز قبل عيد نبوده، آيا قضاي روزه روز سي‏ام ماه رمضان را بايد به جا آورد؟
ج: مجرد کوچکي‏و پائين بودن‏هلال يا بزرگي‏و بالا بودن‏و يا پهن‏يا باريک‏بودن آن‏دليل شرعي شب‏اول يا دوم بودن‏نيست، ولي‏اگر مکلّف‏از آن‏علم به چيزي‏پيدا کند بايد به مقتضاي علم خود در اين زمينه عمل نمايد.
س: آيا استناد به شبي که در آن ماه به صورت قرص کامل است (شب چهاردهم) و اعتبار آن به عنوان دليل براي محاسبه اول ماه جايز است تا از اين راه وضعيت يوم الشک معلوم شود که مثلا روز سي ام ماه رمضان است و احکام روز ماه رمضان بر آن مترتب شود، مثلا بر کسي که اين روز را بر اساس بينه روزه نگرفته، حکم به وجوب قضاي روزه شود و کسي هم که به دليل استصحاب بقاي ماه رمضان روزه گرفته، بري‏ء الذمّه باشد؟
ج: امر مذکور حجت شرعي بر آنچه ذکر شد، نيست، ولي اگر مفيد علم به چيزي براي مکلّف باشد، واجب است که طبق آن عمل نمايد
س: آيا استهلال در اول هر ماه واجب کفائي است يا احتياط واجب؟
ج:استهلال في نفسه واجب شرعي نيست.
س: آيا اول ماه مبارک رمضان و آخر آن با رؤيت هلال ثابت مي‏شود يا با تقويم، هر چند ماه شعبان سي روز نباشد؟
ج: اول يا آخر ماه رمضان با رؤيت شخص مکلّف يا با شهادت دو فرد عادل يا با شهرتي که مفيد علم است يا با گذشت سي روز و يا بوسيله حکم حاکم ثابت مي‏شود.

با توجه به مطالبی که در بالا ارائه شد این مسئله برای ما روشن و ثابت می شود که می توان در کشورهای قاره آمریکا طبق رویت هلال ماه در کشورهای غیر آمریکائی عمل کرد و اکثر مراجع در این کشورها دارای دفتر و ستاد استهلال نیستند و اگر تعداد اندکی که وجود دارد در شهرهای هست که از لحاظ افق و اختلاف ساعت ، با یکدیگر اختلاف شدیدی دارند مثلا نمی توان گفت که وقتی در واشینگتن و یا تورنتو اگر هلال ماه رویت شد پس ما می توانیم در آلاسکا هم به آن استناد کنیم بنابراین لازم است عزیزان برای رفع اختلاف و هماهنگی یک ستاد استهلال در شهرهای بزرگ و غیر هم افق که بتوانند در این مواقع مومنین را از سر درگمی نجات دهند چاره اندیشی کنند .
متاسفانه اخباری در شهر ونکوور وجود دارد که عدهّ ای از شیعیان به دلیل تعصب داشتن به یک مرجع دینی می خواهند بدون ادله شرعی به حکم او عمل نمایند تا اثبات کنند مثلا فلان مرجع تعیین کننده ما در این خصوص هست که باید عرض شود که این مساله به هیچ وجه تقلیدی نیست و نمی توان صرف اینکه مرجعی در قم یا نجف فتوای به رویت ماه رمضان و شوال داد مومنین در اینجا به آن عمل کنند و اساسا در این مورد فتوای مجتهد اگر مخصوص همان کشور محل سکونتش باشد در غیر آن به هیچ وجه حجیت شرعی ندارد و کسانی که میخواهند این تعصبات را به دین وارد سازنند و بدعت گذار رسمی غلط در این شهر باشند باید متوجه گناه خود باشند چرا که اگر عید فطر باشد و از روی تعصب و تبعیت از مرجع خاصی عید اعلام نشود و یا برعکس تمامی گناه کبیره این عمل متوجه بانیان آن خواهد شد .
در بین مراجع کنونی شیعه تقریبا هیچ مرجع اعلم به معنای علمی و واقعی وجود ندارد که از بقیه مراجع عالم تر و اعلم تر باشد چرا که در این صورت لازم است همه به اعلم رجوع کنند اینکه عدهّ ای از مریدان آیت الله سیستانی در این شهر می خواهند القاء کنند که فقط ایشان اعلم هستند راه اشتباهی را طی می کنند چرا که ایشان هیچ اعلمیّتی بر دیگر مراجع در ایران و غیر آن ندارند و دفتر ایشان در قم هم این ادعاها را بارها رد کرده است و صرفا یکی از علت هایی که مقلدان وی در خارج از کشور ایران و عراق نسبت به مراجع دیگر زیادتر می باشد به علت داشتن تبعیت عراقی ایشان می باشد که همین امر موجب گردیده دفاتر ایشان بتوانند به راحتی در کشورها و شهرهای مختلف دنیا فعالیت داشته باشند و به تبلیغ وی بپردازنند ولی عمده مراجع قم بنا به دلایل سیاسی حاکم در داخل کشور و همچنین شدت تحریم ها علیه ایران و دیدگاه منفی برخی کشورهای غربی و غیر اسلامی نسبت به دولت ایران همه و همه عواملی هستند که دست مراجع بزرگ دیگر را در این زمینه در کشورهای غیر اسلامی خصوصا غربی بسته است و گرنه خود حضرات آیات در اینکه مجتهد اعلم یگانه در این برهه از زمان وجود ندارد اتفاق نظر دارند و گرنه لازم می آمد وقتی کسی اعلم تر هست بقیه مراجع در برابر او تواضع کنند.
بنابراین سئوال های متعددی که در رابطه با عمل به فتوای کدام مرجع در خصوص عید فطر یا شروع ماه مبارک رمضان می شود از موضوعیت بحث ما خارج می شود و مراجع مادامی که ستاد استهلال مستقل در شهرهای بزرگ مثل ونکوور و یا غیره نداشته باشند فتوای آنها فقط در کشور محل سکونت خودشان معتبر است و در اینجا هیچ اعتبار شرعی نخواهد داشت ضمن اینکه تاکنون سابقه نداشته چنین فتوایی را صادر کرده باشد.