حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

ویدئو : شب پنجم محرم فاطمیه ونکوور 2012

ویدئو : شب پنجم محرم فاطمیه ونکوور 2012


سربازی شبیه به پیامـــــــــــــبر (ص)

آن هنگام که جز اهل بیت امام حسین(علیه‌السلام) کسی باقی نمانده بود، اولین سرباز امام از خاندان او و بزرگترین فرزندشان، حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام)؛ برای دفاع از حریم حسینی، اذن مبارزه خواستند.
در زیارت ناحیه مقدّسه که از لسان امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» آمده: «السّلام علیک یا اوّل قَتیل مِن نَسلِ خیرَ سلیلٍ مِن سُلالَهِ ابراهیم» ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتل‌الطالبین، پس از یاران امام حسین(علیه‌السلام) اوّلین شهید را علی اکبر دانسته است.
نام شریفشان علی و کنیه‌ی مبارکشان ابوالحسن است و به نقل «مقتل الحسین مقدم» در حادثه‌ی کربلا حدود بیست‌وهفت سال داشتند.
درباره تاریخ ولادتشان مشهور است که در یازدهم ماه شعبان سی‌وسه هجری ولادت یافتند. برای امام حسین(علیه‌السلام) به جز ایشان دو پسر دیگر که نام آن دو نیز علی بوده، نقل شده است. علی‌اصغر شش ماهه و علی‌بن‌الحسین حضرت زین‌العابدین(علیهما‌السلام) که به ایشان علی‌اَوسَط هم می‌گفتند.
پس از ظهر عاشورا بود که با شهادت یاران امام، علی‌اکبر با همگان وداع کرد.
در این هنگام اهل حرم و همه‌ی بستگان دورتادور ایشان را گرفتند و می‌گفتند: «اِرحَم غُربَتَنا لا طاقَهَ لَنا علی فراقِک» به غربت ما رحم کن علی جان که ما را بر فراق تو طاقت نیست.
تویی که شبیه‌ترین مردمان به رسول خدا هستی «خَلقاً و خُلقاً» و چون دلمان برای دیدار او پر می‌زد به قد و بالای تو نگاه می‌کردیم.
ولی علی‌اکبر(علیه‌السلام) که تشنه‌ی وصال محبوب است و بی تاب دیدار اجداد طیّبش و امام زمان خود را تحت فشار می‌بیند، سوار بر اسب امام حسین(ع) که «لاحق» و به نقلی «ذوالجناح» نام دارد؛ عازم میدان می‌شود.
در روز عاشورا بعد از این که مردی فریاد برآورد که «ای علی، تو با یزید نسبت خویشاوندی داری، بیا و از حسن جدا شو که در امانی»، فرمود :
«اِنَّ قرابهَ رسول‌الله احقُّ اَن مُرعی»
و چنین شعار آغاز کرد :
« أنا عَليُ بن الحسين بن عَلي نحن بيت الله اَولي يا لنَّبي»
«تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي اضرب بالسيف احامي عن ابي»
« ضَربَ غلامٍ هاشمی قُریشی »
«من علی فرزند حسین فرزند علی هستم، به خدا (کعبه) سوگند ما به پیامبر سزاوارتریم. سوگند به خدا این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم کند. با شمشیر شما را می‌کُشم واز پدرم حمایت می‌کنم.»
بعد از حمله‌ی اوّل که نزد پدر برای تجدید قوا آمدند تشنگی امان از ایشان برده که حسین(علیه‌السلام) زبان علی‌اکبر(علیه‌السلام) را در دهان گرفت مکید و و سپس نگین انگشترش را به او داد و فرمود این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدّت را ملاقات کنی و از دستان او سیراب شوی.
در مقاتل که این حرکت را از امام(علیه‌السلام) می‌خوانیم چه خوب است که درباره‌ی درس نهفته در آن کمی بیندیشیم. چرا که با در نظر گرفتن همه‌ی مصائب وارده بر امام و خانواده‌شان به هر حال در حادثه‌ عاشورا یک نبرد رزمی و جنگی رخ داده؛ و امام اگر بر بالین تک‌تک شهدا آمدند و یا این که زبان در کام علی‌اکبرشان گذاشتند حتماً به منظوری بوده است.
آنچه تحلیل‌گران این رفتار امام با علی‌اکبر، نوشته‌اند حاکی از این است که هر سه رفتار
1. زبان در دهان نهادن امام در کام علی‌اکبر(علیه‌السلام)
2. وعده‌ی سیراب شدن از دست جدّشان
3. دادن انگشتری خود به منظور گذاشتن در دهان علی‌اکبر(علیه‌السلام)
در آن موقعیّت در استحکام بخشیدن و مقاومت فرزندشان، اثر روانی داشته است. چرا که وعده‌ی دیدار جدّش بهترین برخورد در تثبیت موقعیّت ایمانی آن جوان فداکار بود و علاوه بر آن گویای این است که نائل آمدن مقام انسان تا جایی که از دست رسول خدا جام بنوشد؛ بدون رسیدن به فوز شهادت میسّر نیست.
و اگر امام زبان در کام علی‌اکبر می‌نهاد برای این است که از شیره جان مقام ولایت به او بنوشاند تا از آن علم الهی ولی خدا بهرمند شود.
همانطور که در گذشته پیامبر خدا زبان در دهان علی نهاد و به فرموده‌ی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام):
« هزار باب علم بر او گشوده شد که از هر بابی هزار باب دیگر»
بالاخره لحظه‌ی وصال علی‌اکبر(علیه‌السلام) نیز، مانند شهدای دیگر فرا رسید و او که دست پرورده مکتب انسان ساز ولایت بود، از جام وعده شده‍ ی پیامبر نوشید و به شهدای کربلا ملحق شد.
بانگ برآورد که«يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ، هذا جَدّي رَسُولُ الله يَقْرَئُكَ السَّلام وَ يَقُولُ: عَجّلِ الْقُدُومَ اِلَيْناو شَعِقَ شَهقَهَ فارِق الدنیا»
یا ابتا، این جدّمان رسول خداست.بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: به سوی ما شتاب کن.
این جا همه‌ی انبیاء و اولیای سلف منتظر قدوم مبارک شمایند.
سیراب شدم آن چنان که وعده داده بودی و سلامت را به تمام منتظرانت خواهم رسانید.

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

شش ماهه حسین




یا علی اصغر ...

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده 
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار می شود...
سهمت دوباره خنده انظار می شود
ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند
بس کن رباب سربه سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود..
.

۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

داستان یکی از ماموران حمل سر بریده سیدالشهدا (ع)

ابن لهیعه می گوید: من در بیت الحرام مشغول طواف بودم ناگهان مردی را دیدم که می گفت :پروردگارا! مرا ببخش هرچند می دانم از گناهی که مرتکب شده ام نخواهی گذشت
به او

 گفتم: ای بنده خدا از خدا بترس و چنین سخنی مگو که اگر گناهان تو، به شماره دانه های باران و برگ درختان باشد خداوند تو را ببخشید و او آمرزنده مهربان است.
به من گفت : نزدیک بیا تا ماجرای خود را بگویم: نزدیک او رفتم گفت: من یکی از پنجاه نفری بودم که همراه سر حسین(ع) به شام فرستاده شدیم، و ما را عادت چنین بود که چون به منطقه ای فرود می آمدیم ،سر مقدس را در تابوت(صندوقی) می نهادیم و در اطراف آن شراب می نوشیدیم ، یکی از شبها همراهان من شراب نوشیدند و مست شدند ولی من آن شب شراب ننوشیدم،وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت و نیمه شب فرا رسید، نور شدیدی را مشاهده کردم و ناگهان درهای آسمان گشوده شد وحضرت آدم ونوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و پیامبر ما محمد (ص) و جبرئیل امین با گروهی از فرشتگان به زمین آمدند.
جبرئیل نزدیک تابوت آمد و سر مقدس امام را بیرون آورد و در آغوش گرفت و بوسید سپس پیامبران نیز چنین کردند، رسول خدا بر بالین سر بریده گریه کرد و پیامبران به او تسلیت گفتند.
جبرئیل (ع) عرض کرد: ای محمد! خدای تعالی به من امر فرمود که هرچه درباره امتت بفرمایی اطاعت کنم، اگر دستور دهی زمین را برآنها به لرزه درآورم و بلندی های آنان را پست سازم وهمه چیز را به رو در افکنم، چنان که با قوم لوط چنین نمودم.
پیامبر فرمود: (( نه ، ای جبرئیل! زیرا من با ایشان موقف و ایستگاهی به پیشگاه الهی در روز قیامت دارم که آنجا به حسابشان خواهم رسید)).
سپس فرشتگان به سوی ما هجوم آوردند تا ما را بکشند
من فریاد زدم : الأمان یا رسول الله
پیامبر فرمود: برو که خداوند تو را نیامرزد.

یا حسین شهید (ع)

حی علی العزا ، حی علی البکاء

فی ماتم الحسین ، مظلوم کربلا ...



۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

مسلم بن عقیل (ع)

فهمید داستان از چه قرار است...
لبانش از تشنگی ترک خورده بود وزخم های که بر سر صورت داشت سبب شده بود تا عطش توانش را ببرد،

 وقتی که درخواست آب کرد نمی دانست که داستان از چه قرار است. پیاله را نزدیک که آورد از لب ترک خورده اش کاسه پر از خون شد و پیاله را پایین آورد،آن جا بود که فهمید داستان از چه قرار است ، داستان عطش داستان تک تک شان خواهد بود ....وچون فهمید داستان از چه قرار است به هرکس که می رسید التماس میکرد و می گفت: به حسین بگویید نیاید.....
حضرت مسلم بن عقیل(ع)

سلامی به محرم


به محرم كه مي‌رسي، عاشورا را به ياد مي‌آوري و حسين را...
به خود ببال كه عاشق و شيفته‌ حسيني و عشق به حسين خيمه‌ هميشه افراشته در جان توست؛ خيمه اي به وسعت همه‌ هستي، خيمه‌اي به بلنداي همه‌ آسمان‌ها و كهكشان‌ها، با خواني گسترده از عطش كه تشنگي بشريت را پایان خواهد داد. هرگز مباد بي اين عشق زندگي كنيم و بي اين محبت بميريم.
 امشب شب اول محرم است و فردا آغاز نخستین روز از دهه ای است که به شهادت خون خدا ختم می شود...
حسین (ع) اسوه عشق و بندگی

به دنبال كدام سرمشق و نمونه مي‌گردي؟ چه كسي براي تو آرزوي رسيدن است و منتهاي ‌هدف؟
در قاب نگاهت كدام تصوير، شب و روز تكرار مي‌شود و حتي در خواب و رؤيا همواره با توست؟ فكر مي‌كني مثل چه كسي بايد باشي، مثل چه كسي بايد زندگي‌ كني، حرف بزني، حتي‌ كارهاي‌ روزمره‌ات را انجام دهي؟
با همه‌ جستجوهايت به كسي نمي‌رسي كه در هر حال و براي هميشه انگشت اشارت به سويش نشان كني و شك نداشته باشي كه او راه‌شناس است و با او به بيراهه نمي‌روي.

سرمشق‌ها و نمونه‌هاي دور و برت همه تمام شدني‌اند و گذر زمان بهتر و بالاتر از آن‌ها را معرفي مي‌كند.
تو بايد در پي كسي باشي ‌كه هرگز تمام نشود، كهنه نگردد، بلكه تري و تازگي و حقيقي بودنش هر روز، روشن‌تر از ديروز نمايان شود و كربلا بهترين نمونه براي هميشه‌ انسان و همه‌ انسان‌هاست و حسين برترين اسوه و سرمشق.
او خود فرمود: «من براي شما بهترين سرمشق و نمونه‌ام» و مگر نه اين‌كه حسين(ع) آيينه‌‌ تمام‌نماي پيامبر است و پيامبر بالاترين اسوه‌ حسنه؟!

حسين(ع)، همه را به خويش مي‌خواند آن‌گاه كه مي‌فرمايد: «هل من ناصر ينصرني؛ آيا كسي هست ياري و همراهي‌ام كند؟»

بياييد همه‌ ما لبيك‌گوي آن حنجره خون فشان باشيم كه لبيك به حسين، لبيك به قرآن است.
در گذر زمان و در گردش مدام ماه، دوباره به ايستگاه محرم رسيده‌ايم. محرم فصل رويش‌ها و ريزش‌هاست.
فصل صف‌آرايي تمام خوبي‌ها در مقابل همه‌ زشتي‌ها و پليدي‌ها.

باز هم محرم و يك دنيا اشك و عشق و عبرت. باز هم كربلا و سرزميني كه تمام هستي به گردش طواف مي‌كنند و باز هم عاشورا و يك روز به وسعت تمام روزهاي خدا.

به محرم كه مي‌رسي عاشورا را به ياد مي‌آوري و حسين را، عباس را، اكبر را، اصغر را، قاسم را و... زينب را.
به محرم كه مي‌رسي عطش را به ياد مي‌آوري و رشادت را و شجاعت را و حميت را و ولايت‌مداري را و ايثار را و شهادت را و ... اسارت را.

به محرم كه مي‌رسي روزهايت را همسايه‌ شيرمردان ميدان كربلا و شب‌هايت را در كنار خيمه‌هاي ذكر و مناجات و دعا باش تا هميشه كربلايي باشي.

به محرم كه مي‌رسي، سوگوار عزيز فاطمه مي‌شوي و سينه‌زن و زنجيرزن ثارالله و اشك برگونه‌هايت پرپر مي‌شود.
 به خود ببال كه خدا خيرخواه توست، كه صادق آل محمد مي‌فرمايد:
«من اراد الله به الخير فقذف في قلبه حب الحسين وحب زيارته»
«هر كس خدا برايش خير بخواهد محبت حسين و شوق زيارت او را در دلش مي‌گذارد.»

به خود ببال كه عاشق و شيفته‌ حسيني و عشق به حسين خيمه‌ هميشه افراشته در جان توست، خيمه اي به وسعت همه‌ هستي، خيمه‌اي به بلنداي همه‌ آسمان‌ها و كهكشان‌ها، با خواني گسترده از عطش كه تشنگي بشريت را خاتمه خواهد داد. هرگز مباد بي اين عشق زندگي كنيم و بي اين محبت بميريم.

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

بررسی فقهی دفن مسلمانان در قبرستان غیر مسلمانان در شهر ونکوور

بعد از اینکه بنده اطلاعیه ای در خصوص خرید قطعه ای مخصوص برای مسلمانان در قبرستان وست ونکوور در این سایت منتشرکردم و در هفته آینده در چند هفته نامه محلی منتشر می شود ، تعدادی از هم وطنان ایمیل زده اند و گفته اند که دلیل حرف های شما مبنی بر جایز نبودن دفن مسلمانان ایرانی در قبرستان وست ونکوور چیست ؟
لذا با توجه به این مطلب لازم می دانم به عنوان یک طلبه که چند صباحی در حوزه علمیه قم درس خوانده ام به این سئوال ها پاسخ بدهم که هم شرعا و عقلا وظیفه حقیر می باشد.
متن پاسخ من بر مبنای زیر استوار است :

نخست :
 تاریخچه دفن اموات مسلمان در قبرستان های ونکوور

شهر ونکوور یکی از شهرهای زیبای کاناداست که از همان دوران رشد و شکوفایی شاهد افزایش روز افزون مهاجران از اقصی نقاط دنیا بوده است و دراین میان مسلمانان نیز به مرور در این شهر سکنی گزیده اند و ایرانیان و شیعیان دیگر کشورها از جمله افغانی ها ، پاکستانی ها ، عراقی ها ، لبنانی ها و... در این شهر از رشد جمعیتی قابل توجه ای برخوردار بوده و طبیعی ایست بسیاری از آنها در این شهر بنا به دلایل طبیعی و یا حوادث و یا بیماری از دنیا رفته اند و نیاز بوده که قبرستانی مخصوص برای این دسته از مومنینی که از دنیا رفته اند خریداری می شده و سازمان دهی صورت می پذیرفته که برخی از شیعیان کشورهای دیگر غیر از ایرانیان در این زمینه پیش قدم بوده اند و تقریبا مشکلی در این زمینه ندارند..
ولی متاسفانه ایرانیان مسلمان و شیعه که اکثریت آنها در نورت ونکوور و وست ونکوور زندگی می کنند فکری برای این منظور انجام نداده اند و روحانیانی که در سالهای قبل در این شهر بوده اند بنا به دلایل نامعلوم ساخت و یا خریداری مکانی برای تبلیغ دین را مهم تر از قبرستان می دانستند و لذا در اولویت آنها متاسفانه قبرستان مخصوص جایگاهی نداشته .
بسیاری در قبرستان وست ونکوور علی رغم اینکه خودشان وصیت کرده بودند طبق شیوه اسلام دفن شوند ولی بعد از مرگشان وراث اهمیتی برای این امر قائل نبوده اند وفقط غسل و نماز و کفن و سایر مراسم ها اسلامی بوده و قبر که مهمترین و جایگاه ابدی شخص بوده متاسفانه مورد عنایت قرار نگرفته است و عده کثیری از آنها مخلوط با سایر اموات غیر مسلمان دفن گریده اند که از لحاظ شرع اسلام دفن آنها جایز نبوده و طبق برخی از فتوا حتی باید نبش قبر کرد و جسد آنها را به قبرستان مسلمانان انتقال داد.

از طرفی وراث دلایلی دارند مبنی بر اینکه مثلا کسانی که در وست ونکوور و یا نورت ونکوور از دنیا رفته اند بازماندگان دوست دارند میت شان در نزدیک ترین قبرستان دفن شود چرا که هم رفت و آمدشان به آنجا راحت تر باشد و هم اینکه در شانشان باشد و توجیهاتی از این قبیل که چندین مورد از اینها را شخصا در طول این مدت در اینجا از هم وطنان شنیده ام
و یا از طرفی استدلال می کنند اگر دفن اموات در قبرستان وست ونکوور ایراد دارد چرا در گذشته برخی از روحانیون خیلی از اموات را آنجا دفن کرده اند و برایشان نماز و تلقین و... خوانده اند و...

سئوال این است چه باید کرد ؟ گیر کار کجاست ؟
پاسخ :
اینکه ولی و بازماندگان میت حق دارند که جنازه عزیزشان را هر کجا که دوست دارند دفن کنند شکی در آن نیست ولی مساله این است که باید شرایط شرعی آن هم مهیا باشد وقتی میت مسلمان است دفن آن در کنار مردگان دیگر غیر مسلمان جایز نیست بنابراین برای رفع این مشکل پیشنهاد می شود که در هر شهری از شهرهای ونکوور و یا هر منطقه ای قطعه و یا قطعاتی مخصوص برای دفن اموات به صورت کاملا مجزا از سایر قبرهای قبرستان خریداری شود و مخصوص مسلمانان منطقه باشد به طور مثال :
در منطقه وست ونکوور و یا نورت ونکوور که به یکدیگر نزدیک هستند یک یا چند قطعه مخصوص خریداری شود و ردیف بندی شود مثلا قطعات 500 تایی یا 1000 تایی و یا... و هر کسی که از دنیا رفت و مسلمان بود طبق شرع اسلام در این قطعات دفن شوند و همینطور در برنابی و دان تان و ونکوور این سه مشترکا یک قطعاتی را بخرند و همینطور پورت مودی و کوکیتلام و...
در این صورت هم دغدغه بازماندگان رفع خواهد شد و هم اینکه از لحاظ شرعی مشکلی پیش نخواهد آمد که خدای ناکرده چه بسا برخی از اموات شاید الان روحشان به واسطه عدم رعایت وراث در محل دفن در عذاب باشد .

دوّم:
مبانی فقهی منع دفن اموات در قبرستان غیر مسلمانان

مرحوم سید رضی و شهید اول و شهید ثانی و بسیاری از علمای دیگر در این خصوص یا در باب طهارات و یا در باب اموات مفصلا به این موضوع پرداخته اند . از جمله مرحوم سید در عروه می فرماید :
لا یجوز دفن المسلم فی مقبره الکافر کما لا یجوز العکس ایضا نعم اذا اشتبه المسلم و الکافر یجوز دفنها فی مقبره المسلمین و اذا دفن احدهما فی مقبره الآخرین یجوز النبش اما الکافر فلعدم الحرمه له و اما المسلم فلان مقتضی احترامه عدم کونه مع الکفار
اینکه می فرماید جایز نیست مرده مسلمان را در مقبره و یا گورستان و قبرستان کفار دفن کرد و همین طور برعکسش هم صحت دارد یعنی ما نمی توانیم مثلا یک شخصی را که چینی بوده و بی خدا بود بیاریم در قبرستان مسلمانان ونکوور دفنش کنیم حتما باید مسلمانها را دفنم کنیم یا مثلا شیعه بوده آمده اینجا تغییر دین داده و یا اصلا بی دین شده حالا ما نمی توانیم صرف اینکه مرده ایرانی بوده آن را در قبرستان مسلمانان دفنش کنیم تا اینجای کار را همه فهمیدیم امّا سید در ادامه می فرماید " اذا اشتبه المسلم و الکافر یجوز دفنها فی المقبره المسلمین و...
یعنی اینکه اگر شخصی در اینجا و یا هر کجای دیگر از دنیا رفت ما نمی دانیم این شخص مسلمان بوده یا غیر مسلمان ، مثلا در ونکوور تنها زندگی می کرد و کسی هم نداشت حالا ما نمی دانیم این شخص مسلمان است یا غیر مسلمان و تحقیقات مان هم به نتیجه نرسید چه کار باید بکنیم ؟
در اینجا سید می فرمایند : که دفن این شخص در قبرستان مسلمانان اشکالی ندارد و جایز است ، حال سئوال پیش می آید که آیا می شود همین مرده را چون نمی دانیم مسلمان هست یا نه در قبرستان کفار دفنم کنیم ؟
اینجا موضوع شبهه موضوعیه است حالا که ما در مسلمان بودنش یقین نداریم و در کافر بودنش هم یقین نداریم اگر در قبرستان کفار هم دفن شد اشکالی ندارد .

دلیل اینکه نمی شود مرده مسلمان را در قبرستان غیر مسلمانان دفن کرد چیست ؟
جواب اینکه از آنجایی که خداوند در قرآن می فرماید: من دین اسلام را برای شما برگزیدم ( مائده آیه 3 ) یعنی شما مسلمان هستید و حرمت مسلمان در نزد خداوند بالاتر از کفار می باشد لذا مسلمان حرمت و جایگاه خاصی نزد خدا دارد بنابراین وقتی مسلمانی از دنیا می رود به جهت اسلام و مسلمان بودنش قداست و جایگاه رفیعی دارد بنابراین دفن مسلمان در کنار قبور غیر مسلمان توهین و موجبات هتک حرمت او می شود و جایز نیست البته در شرایط اظطرار اشکالی ندارد یعنی مثلا کسی در قطب شمال مرده باشد و امکان انتقال او به بلاد اسلامی نباشد و قبرستان مسلمانان هم آنجا نباشد این جزو اظطرار است و اشکالی ندارد امّا اینکه عده ای به دلیل دور بودن قبرستان مسلمانان و یا وصیت میت و یا دلایل دیگر برای خود اظطرار بتراشند صحت ندارد و رفع تکلیف نمی کند.

بنابراین سید در ادامه فرمود که اگر یکی از مرده ها یعنی اگر مسلمانی اشتباها و یا عمدا در قبرستان غیر مسلمان دفن شد و یا برعکس یک کافری در قبرستان مسلمانان دفن شد جایز است که نبش قبر کنند و جنازه ها را برای دفن به قبرستان طرفین ببرند یعنی مسلمان را به قبرستان مسلمان و کافر را به قبرستان کفار ببرند.

از کلام سید اصل مساله واضح است مسئله همین است که عرض کردم مسلّم است روایت هم داریم مسلمان را در قبرستان غیر مسلمان نمی شود دفن کرد اگر هم دفن کردند باید این را بیاورند بیرون ، مگر اینکه یک جوری باشد که مثلا گندیده باشد و یقین داشته باشند که متعفن شده است و این باعث می شود پیش کفار آبرویشان می رود که آنها یک مساله دیگری است عنوان ثانوی هست و ربطی به بحث ما ندارد و برای همین سید فرمود" یجوز النبش" نگفت " یجب النبش " چونکه اگر یجب را آورده بود باید حتما حتی بی احترامی هم به میت می شد نبش می شد ولی با قید یجوز دیگر همین طوری بی دلیل نمی شود نبش قبر کرد .
بنابراین دفن مسلمانان در قبرستان غیر مسلمانان جایز نیست و فتواهای بسیار زیادی در این زمینه از مراجع مختلف بالاتفاق وجود دارد و اختلافی همین در کلیت موضوع بین مراجع در این باره نیست.

لذا کسانی که می خواهند در این شهر اقدامات بی دلیل خود و بدون پشتوانه فقهی و علمی را به خورد مردم بدهند و یا با انجام اعمال خلاف قرآن و عترت و شرع مقدس خطای فاحشی را که در این رابطه در این شهر رخ داده را توجیه کنند هم در این دنیا و هم درآخرت و در پیشگاه خداوند متعال پاسخگو هستند فرقی هم بین افراد نیست چه من آخوند باشم و یا غیره اگر واقعا مسلمان وشیعه هستیم باید طبق شرع عمل کنیم دل بخواهی که نیست من آخوند به خاطر منفعت خودم و یا یک شخصی به خاطر جایگاه و منافع خود فتوی صادر کند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کند .

بنده شرعا وظیفه خود می دانستم این موضوع را متذکر شوم و امیدورام دوستان و کسانی که تا به امروز به این مسائل توجه نداشتند از این به بعد این گناه نابخشودنی را تکرار نکنند و از درگاه خداوند متعال تقاضای عفو و بخشش کنند که هیچ توجیهی جز شرع مقدس در نزد خداوند منان قابل قبول نیست .
یا حق

اطلاعیه در مورد خرید قبرستان در وست ونکوور

با توجه به اینکه مسلمانان عزیز ایرانی ساکن وست و نورت ونکور فاقد قبرستان وقطعه مخصوص برای دفن امواتشان هستند و شرعا دفن آنان در قبرستان غیر مسلمانجائز نیست از 
کسانیکه تمایل دارند برای خرید یک قطعه مخصوص در قبرستان وست ونکوور برای دفناموات مشارکت کنند به صورت کاملا غیرانتفاعی و خیرخواهانه جهت کسب اطلاع بیشتر و راهنمائی و مشاوره در این خصوص با ما از طریق بخش نظرات و یا تلفن و ایمیل وبلاگ تماس برقرار کنند .