حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

بررسی تاریخ شیعه (3)

تحقیق و نگارش :
مجید رسولی  



معرفی شیعه حقیقی و مذهب تشییع :



به شهادت تاریخ و اقرار بزرگان و علماء و مورخین ، مکتب تشییع از روز رحلت پیامبر اکرم (ص) طلوع کرده و یک عدهّ و جماعتی با روش و مرام خاصی شکل گرفته است ، یعنی در همان زمانی که جنازه پیامبر (ص) هنوز دفن نشده بود و اهل بیت پیامبر اکرم (ص) و عده ّای از اصحاب خالص پیامبر (ص) سرگرم سوگواری و مقدمات تشییع جنازه پیامبر (ص) بودند ، و در مقابل عدهّ ای که بعدا اکثریت را بردند با کمال بی تدبیری و شتابزدگی در قیافه خیر خواهی و مصلحت مسلیمن با این شعار که نباید جماعت مسلمین بدون خلیفه و جانشین پیامبر (ص) باشد در بنی سقیفه جمع شده اند و این مقام والای جانشین پیامبر (ص) را به یکدیگر تعارف می کنند و خلیفه تعیین می کنند بی آنکه حتی اطلاعی به اهل بیت پیامبر (ص) به خصوص حضرت علی (ع) که سرآمد تمام اصحاب رسول خدا (ص) می باشد ، بدهند .
بعد از اطلاع از این موضع توسط امیر المومنان علی (ع) ایشان به همراه عده ای از صحابه مانند سلمان ، مقداد ، ابوذر ، و غیره ... در مقام اعتراض و انتقاد نسبت به جریان انتخاب خلیفه برآمده اند و با توجه به نص و ولایتی که ایشان داشتند از انتخاب خلیفه به شدت انتقاد کرده و به احتجاج پرداختند البته به قول علامه طباطبائی :
"در پاسخ این احتجاج حضرت علی (ع) گفتند و به این جمله بسنده کردند که مصلحت در این بوده و مسلمین چنین صلاح دیدند" ( مناظره علامه طباطبائی و دکتر کربن صفحه 43)
این افراد جز اولین افراد  شیعه و از پایه گذاران مذهب بوده اند . این افراد کسانی بوده اند که از یاران خاصّه حضرت امیرالمومنین علی (ع) و صحابه مکرم رسول خدا (ص) بوده اند که رشادتها و جانفشانی های زیادی در حق دین مبین اسلام کرده بودند فلذا نمی خواستند با این اعتراض و انتقاد پایه های نوبنیان دیگری را جایگزین دین مبین اسلام  کنند که او نیز نو بنیاد بود .
و هدف و غرض آنها این بود که برخی از نصوص و مسلمات دین اسلام به واسطه این مصلحت اندیشی ها و تعیین خلیفه نادیده گرفته شده است و از همین ابتداء غصب حق خاندان نبوت صورت گرفته است و این انتخاب به عنوان اولین بدعت محسوب می گشته که بعدها می تواند مجوز بدعت های دیگری قرار گیرد.
این افراد می دیدند که عده ای از صحابه که نقش بسزایی در پیروزی اسلام نداشتند و سابقه آنها نیز سابقه مثبتی نیست در حکومت نفوذ کرده اند و زمینه سوء استفاده از قدرت را فراهم می کنند و عده ای که در دوران رسول خدا (ص) از منافقین بودند و فقط در ظاهر اسلام آورده و خود را مسلمان می دانستند از این رهگذر نهایت استفاده را کردند و آن مخالفت هایی که با اسلام به لطایف الحیل در زمان رسول خدا (ص) را می کردند به یکباره همه آنها را کنار گذاشته و همگی با خلیفه جدید دست بیعت دادند تا کم کم آنچه در گذشته به آن دست نیافته بودند را عملی سازند.
از طرفی شیعه حس می کرد که پایمال کردن نص صریح ولایت و چسبیدن به مساله صلاح مسلیمن از یک عقیده خاصّی سرچشمه می گیرد (اگر چه اکثریت به آن اعتقاد نداشتند و بعضی از آنها به آن تظاهر نمی کردند و شاید هم بسیاری از آنها نمی فهمیدند ) و آن اینکه احکام و قوانین ثابته اسلام که به نص قرآن ، قابل نسخ نیست ، تابع مصالحی است که اختلاف شرایط و عوامل ، اختلاف پیدا می کند .
شیعه فکر می کرد که اگر این عقیده آزادانه در مغز مسلمین برای خود جا باز کند و این در به روی اسلام باز شود :
اولا : ولایت و حکومت اسلامی به دست اشخاصی خواهد افتاد که هیچ گونه مصونیت خدائی نداشته باشد و در نتیجه محیط صدرصد اسلامی به محیط فاسد و بی بندباری سوق پیدا خواهد کرد که روح تقوا و آزادی اسلامی را از دست داده و به همان جاهلیت شوم عربی برگشته و بالاخره از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند.
ثانیا: پیشرفت این وضع برای اینکه مانع را از پیش پای خود بردارد طبیعتا در خانه اهل بیت (ع) را بسته و نقش آنها را از دل مردم ، بلکه از صفحه روزگار محو خواهد کرد و در نتیجه اصول و مبادی معارف اسلامی و همچنین قوانین اسلامی از وحی الهی سرچشمه گرفته از نگهبان اصلی آن یعنی اهل بیت (ع) بی سرپرست مانده و از رشد و نمو بازمانده و در نهایت تدریجا تغییر ماهیت خواهند داد.
آنچه که شیعه را بیش از اندازه متوحش می ساخت این بود که می دیدند عده ای که مورد سوء ظن بوده و سابقه درخشانی نداشتند سنگ اسلام و امت را به سینه می زدنند و از این رهگذر کلاهی برای خود می خواستند بسازنند کسانی که قبل از اسلام نقشه قتل پیامبر (ص) را می کشیدند به یکباره خیر خواه مردم شده بودند و با جعل احادیث ، برخی از صحابه سست ایمان را که کمی تردید داشتند با آن ، تردید آنها را تبدیل به یقین کردند.
احادیثی مانند :
« کل من رای النّبی و روی عنه » همگی داخل اصحاب و مشمول روایت « اصحابنا کالنجوم » شدند.
طولی نکشید که حدس و فکر شیعه به حقیقت پیوست خلیفه اول در همان روزهای اوّل روی منبر رفت و گفت : 
" رسول خدا در روش خود از جانب خدا موءید و به وحی آسمانی مستظهر بود ، ولی ما که دستمان از او کوتاه است با اجتهاد خود در اداره امور مسلمین سیر خواهیم کرد ممکن است به یاری خدا رای ما مصیب باشد و ممکن است خطاء کنیم " ( صحیح مسلم ج 6 ص 276 و صحیح بخاری ج 4 ص 143)
این معنی خلیفه اجازه می داد که در مواردی که صلاح دیدند از اجرای برخی از احکام الهی سر باز زنند و به عنوان مصلحت از اجرای آن خودداری کنند ، مثلا در مورد فشاری که به خاندان نبوت وارد ساختند مانند غصب فدک و به شهادت رساندن حضرت فاظمه زهرا (س) و....
و همچنین در قضیه خالدبن ولید در قضیه مالک بن نویره و زنش مرتکب شده بود خلیفه هیچگاه هیچگونه تعقیبی را صلاح ندید یا اینکه خود خلیفه که با شورا به حکومت رسیده بود وصیت کرد که بعد از او خلیفه دوم چه کسی باشد ( به نظر حقیر همیشه این سئوال برای من بوده که چگونه خلیفه اول امت برایش خیلی مهم بوده که وصیت می کند بعد از او فلان شخص خلیفه شود تا گمراه نشوند ولی پیامبر اکرم (ص) با آن عظمتشان به قول ایشان هیچ وصیت و سفارشی برای بعد از خودش نمی کند به قول ما ایرانی ها مرگ خوب است برای همسایه نه برای ما ) .
و اینکه خلیفه دوم طبق روش خلیفه اول عمل کرد و بسیاری از احکام الهی را تعطیل و یا مخدوش نمود به حسب صواب دید و اجتهادخودش همانند :
" برداشتن « حی علی خیر العمل » از اذان ، حج تمتع ، نکاح متعه را قدغن کرد ، و سه طلاق را انفاذ کرد و « ام ولد » را حکم آزادی داد و نظایر اینها ... تقسیم غنایم و بیت المال را که در زمان پیامبر (ص) بالسویه بود با تفاوتی فاحش عملی نمود و بنیانگذار اولین اختلاف طبقاتی در اسلام بود .
علاوه براین ها روایت های میان صحابه رسول خدا (ص) رد و بدل می شد مبنی بر اینکه صحابه در اجتهاد آزاد هستند و هر حکمی دهند چه خطاء باشد و چه ماجور اجرای آن برای مردم تکلیف است و این یعنی اینکه یک معصونیت دینی به صحابه داده شده است و احدی حق معترض شدن به آنها را ندارد و اکثر مناصب دولتی اعم از فرمانداری ولایات و فرماندهی لشکر به دست صحابه افتاده بود و تمامی اینها موارد فسادی بود که طبق نظریه « جواز تغییر پاره ای از مواد دینی به حسب مصلحت وقت » در پیکره اسلام پدید آمد.


ادامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مطلـــــــــــب به زودی در پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت بعدی 
لطفا منتظر بمانید 

هیچ نظری موجود نیست: