حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

سخنی با متکبّرین

الحمدلله حضور چند روزه من در شهر ونکوور و بخصوص بعد از راه اندازی این وبلاگ تاثیر فروانی روی برخی افراد گذاشته است که به مغالطه کاری و سفسطه افتاده اند یکی از آنها از ایران به من زنگ می زند و تهدید می کند که شما لیاقت پوشیدن لباس پیامبر را ندارید و مخلص کلام در اینکه ما نمی توانیم آن جا باشیم شما هم حق ندارید آنجا باشید در صورتی می توانید تلبیغ دین کنید که از راه دور شما را کنترل کنم و...
امّا در این سو یعنی در شهر ونکوور هستند کسانی که موقعیت خود را در حال خطر می بینند و بدون داشتن منطق روی به احساسات خود آورده اند و بی محابا دیگران را گوساله سامری خطاب می کنند و غاصب حق علی (ع) و ظالم جلوه می دهند و خود را که خون زهرای اطهر در رگهایشان جاریست را فضلیت خود می دانند و مجوز آنکه به دیگران توهین و القاب شایسته خود را نثار آنها کنند می دانند ، بدون آنکه حرمت منبر سیدالمرسیلن (ص) را حفظ کنند شروع می کنند با بلوا و فریاد زدن اذهان مردم را از شنیدن سخن حق منحرف کنند و غافل از آنکه صدای حق گوش فلک را کر کرده است و صدای وز وز حشرات نمی تواند خللی در انعکاس این صدا داشته باشد  باید به این آقایان عرض کرد طشت رسوایی شما افتاده است و صدایش همه جا پیچیده با این موضع گیری ها مشکل شما حلّ نخواهد شد و من خیلی خوشحال که دکّان و نون دونی بعضی ها در حال بسته شدن است و هر کاری که از دستشان بر می آید انجام می دهند که در این دکان بسته نشود و به قول امام جعفر صادق (ع) : " الغریق یتشبث بکل حشیش " آدمی که در حال غرق شدن است دست به هر چیزی ولو یک تکه چوب می اندازد تا نجات پیدا کند .
باید عرض کنم این همه به قول خودتان کید و مکر نکنید بنایی که شما آنرا خانه خدا می نامید هیچ رنگ و بوی الهی ندارد و برای رضای خدا نبوده و نیت برخی ها در دایر کردن این مکان خالص نبوده است از این موضوع بگذریم که اگر به آن بپردازیم بوی تعفن آن حتی حال خوانندگان را هم متالم خواهد ساخت .
من قصد نداشتم پاسخ به هتاکی بعضی مسلمان نماها بدهم . خب به هر حال کار اینها این است که از نام اسلام و قرآن برای خود نامی و جایگاهی دست و پا کنند ولی اگر جواب آنها را هم ندهیم عده ّای که به حرف های کذب و مصادره کردن داستان های قرآنی برای توجیه خود بکار می برنند ، گوش داده اند فکر می کنند که اینها حقیقت محض هستند در حالی که باطل بودن افکار و رفتار اینگونه افراد برای ما محرز و مسلم است و این وعده قرآن است که در سوره رعد می فرماید : باطل همانند کف و حبابی بر روی آب است و خیلی سریع از بین می رود بنابراین من عادت ندارم به کسی توهین کنم و یا خدای ناکرده بی ادبی کنم ولی استدلال این افراد را می آورم و به احتجاج آنها می پردازم قضاوت با خدا و منصفان :

1- بیانات خطیب به ظاهر محترم عین جمله که بکار برده اند که پس از بیان  داستان حضرت موسی و پیروانش که به او می گفتند :" ای موسی  تو برو این شهر را آماده کن و با آنها بجنگ و ما بعد میام توی شهر و با توهستیم و... " کنایه از این مطلب داشت که ما عین موسی آمده ایم و این شهر را بالاخره با هزار زحمت مردم را دور هم جمع کرده ایم و اجازه نمی دهیم کسی از راه برسد و این را از انحصار ما بیرون بیاورد .

2- در فرازی دیگر " خب مرد عزیز تو اگر شعور نداری و نمی فهمی ، بی جا می کنی دهانت را به گناه آلوده می کنی و گوش های دیگری را به گناه آلوده می کنی تو باید بروی و کفاره بدهی و خاک در دهان بگیرید..."

پاسخ : برادر عزیزم بفرمائید که شما از چه راهی به شعور دیگران پی بردید که بی محابا دیگران را بی شعور خطاب می کنید ؟!!! شما بر چه مبنایی دیگران را به نفهمی متهم می کنید ؟!! اینکه شما اینقدر مقام خود را بالا می دانید که گناه دیگران را تشخیص می دهید و تعیین و تکلیف می کنید که بی جا می کنید گناه می کنید اولا : شاید کسی بخواهد گناه کند به شما ربطی ندارد که به او امر کنی آنهم با این لفظ زشت " بی جا می کنی " ، ثانیا : رطب خورده کی منع رطب تواند کرد کسی می تواند این سخن را بگوید که خود آلوده به گناه نباشد نه شما برادر عزیز !!!
یادم هست در جلسه قبل خودتان به صراحت و چند مرتبه عنوان کردید که من مجتهد نیستم و نمی توانم فتوی دهم چگونه است که فتوی می دهید به اینکه دیگران باید برونند و کفاره بدهند در حالی که تعیین احکام در حیطه کاری فقهاست نه شما ، بهتر نبود مکتوبه ای خدمت مراجع عظام اگر قبول داشته باشید که می دانم ندارید می فرستادید و شرح ما وقع می کردید و آنها حکم به کفاره می دادند !!! و اینکه شما در موضع خطابه بدون اینکه دیگران حق دفاعی داشته باشند به آنان تهمت می زنید و گناهکار خطاب می کنید آیا هتک حرمت جایگاه خطابه نیست ؟ آیا این رفتار شما با آنچه که به عنوان قرآن به دیگران ارائه می دهید در تضاد نیست ؟ و کجای قرآن آمده است که بدون اینکه مظلوم حق دفاع داشته باشد شما آنرا محکوم و گناهکار خطاب کنید و...

 3- اینکه حضرت عالی منتقدان خود را به گوساله سامری تشبیه کردید این از جوانمردی و مروّت بزرگان به دور است آنهم کسی که خود را مرید علی (ع) می داند بدون اینکه این سخنان در حال حاضر و در جمع حاضر موضوعیتی داشته باشد آیا فکر نمی کنید قیاس مع الفارقی ایست ؟!!
و اینکه در جایگاه وعظ و به نوعی در منبر سیّدالمرسیلن (ص) به تقلید ، صدای گوساله از خود در می آورد آیا در شان منبر رسول خداست که اینگونه رفتار می کنید؟!! آیا جایگاه منبر خدا آنقدر خوار و ذلیل شده است که صدای گوساله را چندین بار در آورید ؟!! آیا اصلا این حرکات برازنده کسی که می گوید خون فاطمه در رگهای اوست می باشد ؟!!
جالب اینکه شما به نقل از امیر منومنان امیر کلام حضرت علی (ع) گفتید که ایشان فرمودند : "رسول خدا (ص) به من فرمودند که بعد از من میمون ها از منبر من بالا خواهند رفت و... " در حالی که همه می دانند یکی از رفتارهای میمون تقلید کردن رفتار دیگران هست ، آیا رفتار شما و در آوردن صدای گوساله در جایگاه وعظ و منبر سید المرسلین (ص) مصداق فرمایش حضرت امیر (ع) نیست ؟!!

4- شما در طول سخنرانی خود بارها زمان حضرت علی (ع) و منش ایشان را در برخورد مسائل مطرح نمودید و در آخر گفتید : که من لازم بود اینها را بیان کنم به عنوان دلیل برای کسانی که با دروغ و حیله و کید در گمراهی هستند و گناه کار هستند تا بدانند من ترسی ندارم و علم و توان پاسخگویی دارم و...
پاسخ : اولا شما حقّ مقایسه خودتان را با حضرت علی (ع) و ائمه معصومین (ع) را ندارید و خودتان اقرار کرده اید که نفستان پر از کثافات است و... چطور می توانید خودتان را با ایشان قیاس کنید در حالی که بزرگان قوم و مذهب هیچگاه چنین قیاسی را نکرده اند شما که جای خود دارید ؟ ثانیا : کسانی که استدلال بر خطاها و اشتباهات خودشان ندارند دچار سفسطه می شوند و یا شاید در جهل مرکب به سر می بردند و بنابراین می خواهند توجیه خود را با قیاس با غیر انجام دهند به قول ما طلبه ها نکره می خواهد از معروف کسب تعریف کند ، اینگونه قیاس ها وهن مذهب را به وجود می آورد شما منطق و استدلال ندارید با آبروی اهل بیت بازی نکنید آقا؟!!
ثالثا: من یک اصلی را به عنوان یک طلبه خدمتتان عرض می کنم و آن اینکه " کسی که نمی تواند گذشته خود را تحلیل کند مجبور به تکرار آن می شود " بر این اساس به شما توصیه می کنم ، مثل شما فتوی نمی دهم ، که کمی در خلوت خود و خودای خود بنشینید و گذشته و رفتارهای خود را تحلیل کنید بلکه از جهل مرکب که به واسطه آن دیگران را متهم می کنید و تهمت می زنید به جهل بسیط گردن نهید تا دیگر از این رفتارها از شما به اصطلاح مشّرح قرآن نبینیم ان شاالله .

5- حضرتعالی در ختام گفته هایتان اشاره کردید که هر کس هر سئوالی دارد بپرسد من جوابش را می دهم و این علم و جرات را دارم و جواب می دهم و..
دوست عزیز شما یک انتقاد را نمی توانید جواب دهید به قول خودتان تفسیر قرآن را رها می کنید و از شدّت خشم و عصابنیت رگ گردنتان را بارها در طول تهمت پراکنی و مصادره دین به نفع خود ، ورم کرده دیدم ، چگونه می توانید به سئوال های منطقی و به حقّ دیگران پاسخ دهید ؟!!
شاید عدهّ ای اصلا با شما بحثی ندارند و حاضر نیستند حتی با این رفتارهای شما هم کلام شما شوند شما که خودتان متهم می کنید ، مجرم می سازید و حکم هم می دهید این با کدام منطق و عقل سالمی سازگار است که بیاید و با شما هم کلام شود ؟!!
شما اگر در صدق گفتار خود تردید ندارید بهتر نیست به قول خودتان به تهذیب نفس خودتان بپردازید و بعد دیگران را موعظه کنید و به مناظره و جدال فرا خوانید ؟!!
من به همین مقدار پاسخ بسنده می کنم و اصلا قصد چنین کاری را نداشتم ولی دیدم رگ گردنتان بسیار متورم شده و دیگران هم ممکن است خدای ناکرده اشتباه فکر کنند و شما هم خدای ناکرده در توهم خطای خود غرق گردید وظیفه شرعی و اخلاقی خود دانستم تلنگری به شما زده باشم تا اینکه از خواب غفلت بیدار نشوید و دیگران را گناهکار خطاب نکنید و محکوم به پرداخت کفاره هم نکنید و به احترام جدتان سید المرسیلن (ص) که فرمودند : اگر فرزندان من خطای کردند به خاطر من احترام آنها را حفظ کنید ، بیش از این سخن نمی گویم و گرنه پاسخ به سخنان شما مثنوی هفتاد من خواهد شد .
من از همه خوانندگان گرامی و بزرگوار عذرخواهی می کنم به جهت اینکه قصد نداشتم در این وبلاگ به این موضوعات بپردازم ولی چه کنم انحراف برخی راه را بر من بسته است امیدوارم خدواند همه ما را از ورطه هلاکت و خود برتر بینی و تکبرّ و غرور محفوظ بدارد بخصوص کسانی که علم و دانش ناچیزشان آنقدر آنها را متکبر ساخته که با صدای بلند خود را علامه دهر می نامند انشاالله خدا آنها را از جهل و تکبر نجات دهد .


۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام مجید،
شما آیا آمدید اینجا برای درس خواندن؟ بیشتر از نیت و قصد آمدنتان بگویید شاید بتوانم کمکتان کنم.

از تبار فامرین گفت...

بله اینجانب برای ادامه تحصیل و اشنایی با آرا و نظرات دانشمدان غربی بخصوص مستشرقین معروف غربی و آشنایی با فلسفه غرب و... به این کشور مهاجرت نموده ام خیلی ممنون از لطف شما دوست عزیز می توانید به من ایمیل بزنید

ناشناس گفت...

wish you the best brother!