حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

رستم این روزهای ما

عجب دنیایی داریم ما انسانها ، دنیای پر از رمز و راز یست . انسان گاه چیزهایی می بیند که برایش بسیار درد ناک است و درد ناک از آن انسانهایی هستند که بدون آنکه بایندیشند و دانایی را سرلوحه خود قرار دهند اندیشیدن را به دیگری می سپارند و خود دوست دارند دیگران بیاندیشند و برای آنان توضیح دهند که چه چیز را اندیشده اند .
اندیشه کردن یا همان تفکر کردن در اسلام از هر چیزی بالاتر است آنجا که امیر المومنین علی (ع) می فرماید : یک ساعت تفکر کردن ثوابش بیشتر از هفتاد سال عبادت کردن است (1).
من وقتی به جایی دعوت می شوم و یا خود به آنجا می روم به محیط پیرامون خود بسیار دقت می کنم . دیشب جایی برای پنج شنبه آخر هفته سال رفته بودم و چند هفته قبل نیز به آنجا رفته بودم به ساعتم نگاه کردم دیدم وقت اذان مغرب است امّا کسی نماز اوّل وقت نمی خواند و حتی صدای اذان به گوش نمی رسد نماز اوّل وقتی که حتی سیدالمرسلین (ص) در جنگ ها و غزوات خود به تاخیر نمی انداخت و امام حسین (ع) در روز عاشورا در آن کار و زار آنرا به تاخیر نیانداخت چه راحت در جایی که اسم مسجد بر روی آن نهاده شده است به تاخیر می افتد و جالب تر آنکه وقتی سجاده نواری سبز رنگ را که برای مشخص شدن صفوف نماز جماعت انداخته بودند بر روی آن نوشته بود "هیچ وقت نماز اول وقت را به تاخیر مینداز . امام رضا (ع) "

و جالب تر آنکه از لحاظ علم روانشناسی کلمات و جملات متضاد با رفتار تاثیر شگرفی بر اعتقاد انسان می گذارد یعنی من که خود نماز را اوّل وقت نمی خوانم وقتی در صف نماز جماعت قرار می گیرم و چشمم به این حدیث می افتد ناخودآگاه این سئوال به ذهنم متبادر می شود که :
چرا ما نماز جماعت را اوّل وقت نمی خوانیم ؟
به خود می گوییم حالا اینقدر هم اهیمت ندارد اگر داشت که مسئولین و امام جماعت حتما به آن اشاره میکرد و یا ...
و عجیب تر از این هم اینکه کسی که به عنوان واعظ و یا سخنران دعوت شده خود نیز در نماز جماعت شرکت نمی کند و یکی مسلمّات دین را به آن عامل نیست و دیگران را به آنچه که خود اعتقاد دارد ولی به آن عمل نمی کند دعوت می کند و داعیه دینداری و خود را مشرّح دین و قرآن می داند .
من خودم یک روحانی هستم هیچ وقت کسی را به عملی دعوت نکرده ام مگر اینکه خودم به آن ایمان داشته باشم و به آن عمل کرده باشم چرا که کسی در مقام سخنوری یا مشرّح دین مبین می داند خود باید عامل به احکام قطعی الصدور و سنت سید المرسیلن (ص) و ائمه اطهار (ع) بداند .
در تهران که امام جماعت مسجدی بودم یک دهه ماه رمضان یکی از سال ها سیّدی بزرگوار از روحانیون را دعوت کردم برای مسجدی ها منبر برود بنا بود ساعت 9 شب ایشان سخنرانی خودشان را آغاز کنند و روز اوّل 10 دقیقه مانده بود ببه نه شب آمد و رفت منبر و بعد از منبر آمد در دفتر مسجد گفتم : سیّد شما که مسجد نداری آیا امام جماعت جایی هستی ؟
گفت : نه ، من منبری هستم و جایی پیش نماز نیستم .
گفتم : خدا وکیلی چند تا منبر تو این چند ساله رفتی و مردم را دعوت کردی به نماز جماعت و نماز اوّل وقت ؟
گفت : خیلی .
گفتم : از خانه شما تا مسجد ما پیاده چند دقیقه راه است ؟
گفت : حدود 10 دقیقه
گفتم : چرا نماز جماعت شرکت نمی کنی ؟
گفت : ما منبری ها عادت نداریم قبل و بعد از منبر زیاد بنشینیم چونکه مردم فکر می کنند ما بیکار هستیم و فقط همین این جا را داریم برای همین بلافاصله بعد از منبر می رویم .
گفتم : همین کارهای شما اسلام را به این جا کشانده ، خودتون آنچه را که می گوئید عمل نمی کنید و خلاصه گفتم دیگه از فردا شب مسجد نیاد .
شاید بعضی ها فکر کنند که من به خاطر اینکه این آقا پشت سر من نماز نمی خوانده گفتم نیایید ولی من همیشه یک اصلی برای خودم قائل بودم و آن اینکه اگر سیّدی از اولاد سیّد المرسلین (ص) و اهل بیتش مسجدم می آمد اگر مسافر نبود محال بود بر سجاده  امامت بنشینم و احترام خاصی به آنها قائل بودم و یا اینکه شیخی که سنش از من بیشتر بود با آنها نیز همین کار را می کردم .
بعد از آن ماجرا فکر می کردم در ایران این رسم وجود دارد و حال آنکه دیشب به وضوح دریافتم که اکثر سخنرانان اسلامی به این خصیصه دچار شده اند و شانی را برای خود قائل هستند که در اسلام چنین شانی برای احدی در نظر گرفته نشده است که به خاطر حرف مردم از عمل به مسلمات دین خودداری کنند .
اگر عمل خالص برای رضای خدا باشد حالا دیگران هر چه دوست دارند بگویند نه اگر عمل خدای ناکرده برای ریا و شان قائل شدن برای خود شخص باشد خدا ان شاالله آنها را هدایت کند .
چند وقت پیش داشتم یکی از کتابهای راجع به آخر الزمان را می خواندم دیدم نوشته در آخر الزمان کسانی که اهل علم و دیانت نیستند خود را قیّم دین می دانند در حالی که علماء را تخطئه می کنند .
علم را باید از سرچشمه علم آموخت و در مذهب شیعه همواره این علمای دین و مرجعیت و روحانیت بوده است که حفظ کرده است و سختی ها و مشقت ها و خونهای خود را چون شهید اوّل و شهید ثانی و... داده اند تا احکام و روایات و اصل و ارکان مذهب به دست ما برسد و جفاست که امروز گوش به سخنان کسانی داد که چه با لباس روحانیت و چه بی لباس روحانیت که خود عامل به انجام عمل نیستند .
حجت بر ما واضح و روشن و مبرهن است و تمام ، هرکس خود پاسخگوی اعمال خود است .
و جالب تر اینکه کسی اعتراضی ندارد خب چه می شود کرد .
نقل است وقتی عبدالله خان ازبک ، خراسان را فتح نمود سر قبر رستم آمد و این بیت را خواند :

سر از خاک بردار و ایران ببین                     به کام دلیران توران زمین 
وزیر او گفت : رستم جوابی دارد اگر مرخص باشم عرض کنم ، گفت : بگو .گفت :

چه بیشه تهی ماند از نرّه شیر                     شغالان به بیشه درآید دلیر 

یا :
چه بیشه ز شیران تهی یافتند                    سگان فرصت روبهی یافتند .
و متاسفانه حکایت امروز ما این است اگر شیران ما زنده بودند چنین بالای بر سر مذهب ما نمی آمد . ( الله اعلم )

_______________
غررالحکم ( ص : 214 )

هیچ نظری موجود نیست: