حدیث روز :

پیامبراکرم (ص) می فرمایند:
« من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار »
هرکسی فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هرکس با او دشمنی ورزد در آتش جهنم است . ( بحارالانوار ج47 ص 116)

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

حکایت این روزهای من


یادم هست وقتی کتاب من فاطمه را دوست دارم ... را می نوشتم و راجع به زندگی حضرت زهرا (س) سال 80 تحقیق می کردم در کتاب کشف الغمه ج 2 ص 230 به روایتی برخوردم که آنرا در فصل سوم کتابم یعنی کرامات حضرت زهرا (س) آوردم و آن روایت این بود که روزی حضرت علی (ع) برای تهیه غذا در حالی که چند روز بود در خانه علی طعامی یافت نمی شد از منزل خارج شد و چادر حضرت زهرا (س) را نزد یک مرد یهودی به امانت گذاشت و مقداری پول قرض کرد تا نانی تهیه کند و به منزل ببرد که مرد یهودی آن چادر را به خانه خود برد و شب زن یهودی دید از اتاقی که چادر در آن است نور ساطع می شود با خود اندیشید که این نور بی حکمت نیست و همگان را صدا زد وقتی این ماجرا را به چشم دیدند و علت را از مرد یهودی جویا شدند به واسطه چادر زهرا (س) چهل نفر از یهودیان مسلمان شدند .
و یا در چند روایتی دیگر دیدم که هر گاه حضرت علی (ع) می خواست قرضی کند بیشتر از یهویان مدینه قرض می کرد و این موضوع از آن زمان برای من سئوال شده بود و هیچ گاه نتوانستم سنگینی این عمل علی (ع) را توجیه کنم و درک آن برایم خیلی سنگین بود .
مگر مرده بودند مسلمان مدینه و یا غیرت نداشتند و یا چه بلایی سر آنها آمده بود و علی چه در آنها دیده بود که حتی حاضر نبود برای قرض کردن به مسلمانی رو بیندازد .
آنها با علی چه کرده بودند ؟!!
چرا علی یهود را به مسلمان ترجیح داده بود در این مورد ؟!!
و سئوال هایی که هر گاه به این موضوع فکر می کردم در ذهنم نقش می بست اما جوابی برای آن نمی یافت و همچنان پاسخ آن در ذهنم خاکستری مانده بود .
تا اینکه دست تقدیر می خواست از ایران من را به کانادا بکشاند و پاسخ سئوالم را نه در مدینه فاضله ای که در ایران از آن دم می زنند بیابم بلکه در شهری که مدینه نشینان آنان را قبول ندارند و تنها خود را مستحق توجه خدا می دانند ، آری در شهر ونکوور با تمام وجودم حس کردم تمام غربت علی را و اینکه چرا علی برای قرض گرفتن پولی و یا گندمی به نزد یهویان می رفته ؟
من دریافتم کسانی که دم از اسلام و مسلمانی می زنند منافع آنها از اسلامشان و عقایدشان مهم تر است آنها هرگز حقیقت را نپذیرفته اند بلکه آنرا فدای واقیعت کرده اند و چقدر شبیه بود داستان زندگی کوتاه مدت من در این شهر با مسلمانانی که در مدینه هزار و چهارصد سال پیش در عصر علی زندگی می کردند آنگاه که این مسلمان نماها ملاکشان حکومت است و شخص ، و نه قرآن و اهل بیت (ع) ، آنگاه نانشان بر دینشان مقدم است .
در تاریخ خواندم که مسلمانان هم عصر علی قرآن ناطق را رها کردند و به پوستینی فریب خوردند و امروز دیدم کسانی که قرآن می خوانند و فله ارباب جور هستند .
در تاریخ خواندم خیلی از صحابه پیامبر (ص) صدها و هزاران دینار و شتر و... انفاق می کردند و غرق در ثروت بودند ولی علی چادر زهرا (س) را برای تهیه مایحتاج خود نزد مرد یهودی گرو می گذارد در حالی که مدینه پر بود از صحابه ها و مسلمانانی که در ظاهر حاضر بودند در راه پیامبر (ص) جانفشانی کنند ولی علی آنها را لایق درخواست نمی دانست و امروز در این شهر من دریافتم که یک غیر مسلمان بدون آنکه تعصبی داشته باشد و انتظاری ، با تمام وجود عقایدم را تحسین می کند و کمکم می کند که بهتر بتوانم مذهبم را و عقیده ام را به دیگران معرفی کنم در حالی که هم مذهب هایم اندر خم یک کوچه مانده اند و مرا به جرم دفاع از بیت المال و مظلومان ، با نیش و کنایه های خود تازیانه ام می زنند تا بار دیگر اثبات شود کلام مرادم حسین بن علی (ع) که فریاد می زد آی مردم دین در لسان و زبان شما فقط لق لقه است .
در تاریخ خوانده بودم وقتی عرصه بر مسلمانان در صدر اسلام تنگ شد گروهی به رهبری جعفربن ابی طالب به دستور سیدالمرسلین (ص) به حبشه رفتند و مورد رافت نجاشی پادشاه حبشه قرار گرفتند و به تبلیغ دین خود پرداختند و امروز در اینجا دیدم حاکمانی را که نجاشی وار هستند ولی آنانی که در گروه خود مسلمانان هستند مرا به جرم نپذیرفتن بردگی تکفیرم می کنند .
من هرگز دین فروشی نخواهم کرد و منافق نخواهم شد ولی همچون مرادم علی هرگز دیگر نه درخواستی و نه دست یاری به سوی احدی از مسلمان نماهای نان به نرخ روز خور و فله ارباب جور و منافق دراز نخواهم  کرد و امروز شرم دارم از اینکه 14 سال از بهترین زمان عمرم را در یادی گیری فقه و اصول و فلسفه و مکتبی که بی بدیل است گذرانده ام در حالی  که زلال این مکتب را عده ای متملق و متملق پرور و منافق و منافق پرور و سست ایمان و دین فروش که دین را ملعبه شهوت ها و حب و بغض های خود قرار داده اند ، گل آلود کرده اند باشد که خداوند با ظهور حضرت حجت (عج) این آب گل آلود را به معرفت و نور ایشان تصفیه و زلال و گوارا گرداند و مرا در مسیر حق یعنی قرآن و عترت یاری رساند و از دغل دوستان و منافقین و کید آنها بی نیاز و در امان نگه دارد و در ظهور حجتش تعجیل نماید .


هیچ نظری موجود نیست: